جدول جو
جدول جو

معنی سپریغ - جستجوی لغت در جدول جو

سپریغ
خوشۀ انگور، خوشۀ بزرگ و پربار، خوشۀ انگور که هنوز دانه هایش نرسیده و درشت نشده، غوره، برای مثال نیستم همچو تاک پشت دوتا / از پی چند خوشۀ سپریغ (شمسی فخری - لغتنامه - سپریغ)
تصویری از سپریغ
تصویر سپریغ
فرهنگ فارسی عمید
سپریغ
خوشه انگور و خرما (بسیار دانه)، غوره انگور
تصویری از سپریغ
تصویر سپریغ
فرهنگ لغت هوشیار
سپریغ
((سَ یا سُ پَ))
خوشه انگور و خرما، غوره، خوشه نارسیده انگور
تصویری از سپریغ
تصویر سپریغ
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سپریس
تصویر سپریس
اسپ ریس، میدان اسب دوانی، چوگان بازی یا رژه و تاخت و تاز با اسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سریغ
تصویر سریغ
سپریغ، خوشۀ انگور، خوشۀ بزرگ و پربار، خوشۀ انگور که هنوز دانه هایش نرسیده و درشت نشده، غوره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپری
تصویر سپری
به سررسیده، پایان یافته، به آخررسیده، تمام شده، پایان پذیر
سپری شدن: پایان یافتن، به آخر رسیدن، سر رسیدن، برای مثال هرچ آن سپری شود سرانجام / خواهی قدمی و خواه صدگام (نظامی۳ - ۵۰۲)
سپری کردن: سپری گردانیدن، تمام کردن، پایان دادن، به پایان رسانیدن
سپری گردیدن: پایان یافتن، به آخر رسیدن، سر رسیدن، سپری شدن
سپری گشتن: پایان یافتن، به آخر رسیدن، سر رسیدن، سپری شدن
فرهنگ فارسی عمید
آخر و تمام وانتها بسر رسیدن و تمام شدن و به آخر رسیدن، تمام شده، پایمال و ناچیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپری
تصویر سپری
پایمال، نابود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سپری
تصویر سپری
((س پَ))
تمام شده، به آخر رسیده
فرهنگ فارسی معین