جدول جو
جدول جو

معنی سپریغ

سپریغ
خوشۀ انگور، خوشۀ بزرگ و پربار، خوشۀ انگور که هنوز دانه هایش نرسیده و درشت نشده، غوره، برای مثال نیستم همچو تاک پشت دوتا / از پی چند خوشۀ سپریغ (شمسی فخری - لغتنامه - سپریغ)
تصویری از سپریغ
تصویر سپریغ
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سپریغ

سپریغ

سپریغ
خوشۀانگور بسیاردانه و بعضی گفته اند خوشۀ انگوری است که هنوز دانه های آن کوچک و ریزه باشد بمقدار ارزنی و هنوز سخت و درشت نشده باشد. خوشۀ انگور درشت ناشده ونارسیده. (آنندراج). خوشۀ غوره. (صحاح الفرس). خوشۀ انگور که هنوز دانه ها سخت پیدا نشده باشند خردتر ارزن بود. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی) :
دریغ فر جوانی و عز وای دریغ
عزیم بود از این پیش همچنان سپریغ
بناز باز همی پرورد ورا دهقان
چو شد رسیده نیابد ز تیغ تیز دریغ.
شهید.
نیستم همچو تاک پشت دوتا
از پی چند خوشۀ سپریغ.
شمسی فخری (ازآنندراج).
، خوشۀ خرما و امثال آن که بر درخت باشد. (برهان) ، راه. (برهان) (جهانگیری)
لغت نامه دهخدا

سپریس

سپریس
اسپ ریس، میدان اسب دوانی، چوگان بازی یا رژه و تاخت و تاز با اسب
سپریس
فرهنگ فارسی عمید

سپریگ

سپریگ
بمعنی سپرک است که چوبی است که بدان زردرنگ کنند. (آنندراج). چوب زردی که بدان جامه رنگ کنند. (ناظم الاطباء). رجوع به سپرک شود، یونجه. (ناظم الاطباء). شبدر. سه برگه. (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا

سپریش

سپریش
همان اسپریس یعنی میدان. (رشیدی). رجوع به اسپریس و سپریس شود
لغت نامه دهخدا

سپریس

سپریس
مخفف اسپریس است که میدان اسب دوانی باشد. (برهان). میدان. (مهذب الاسماء). رجوع به اسپ ریس، اسپرس، سپرس، اسپریز، اسپ رز شود
لغت نامه دهخدا

ساریغ

ساریغ
جانوری است از نوع پستانداران کیسه دار آمریکا، جنس مادۀ آن دارای دم طویلی است که محل ّ اتکاء بچه هایش در موقع نقل مکان آنها بر پشتش میباشد
لغت نامه دهخدا

سپری

سپری
آخر و تمام وانتها بسر رسیدن و تمام شدن و به آخر رسیدن، تمام شده، پایمال و ناچیز
فرهنگ لغت هوشیار