معنی سَلاَّسَ - جستجوی لغت در جدول جو
سَلاَّسَ
صاف کردن، صاف
صاف کَردَن، صاف
دیکشنری عربی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جَلَّسَ
صدای بلند ایجاد کردن، او نشست
صِدایِ بُلَند ایجاد کَردَن، او نِشَست
دیکشنری عربی به فارسی
سَلاَمَ
سلام دادن، صلح، ادای احترام کردن
سَلام دادَن، صُلح، اَدایِ اِحتِرام کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
سَلَّمَ
تحویل دادن، صلح
تَحویل دادَن، صُلح
دیکشنری عربی به فارسی