- سَخَاء
- سخاوت
معنی سَخَاء - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جوانمردی و کرم و بخشش، تره شاهتره از گیاهان، بخشش دهش، شاهترگان از گیاهان (سخاء، جمع سخاء ه) نرمی سستی بخشش داشتن کرم داشتن، بخشش کرم، آسان بودن، انفاق اموال و غیره بر شخص تا چنانکه باید و شاید بمصب استحقاق رساند
زمین فراخ و نرم زمین پهناور پهندشت، جمع سخی، خواپران هم آوای خواهران جوانمردان
سیاهی
ناخرسندی، نارضایتی، خشم
طاعون، اپیدمی
وفاداری
بی مغزی، حماقت، بی دقّتی، خرفت بودن
قضاوت
پری، یک برگه
آسمان
پاداش، پنالتی
خشن بودن، کهنگی
اخوّت، برادری
تیزبینی، هوش، هوشمندی، زیرکی، زرنگی، هوشیاری
کم نور بودن، نامرئی بودن
چالاکی، حیله گری
شرم، حیا
دودکرده، بخار
فراخی، شکوه، زرق و برق، درخشندگی
اجرا، عملکرد
باورپذیر، سخاوتمندانه، با سخاوت