جدول جو
جدول جو

معنی سویون - جستجوی لغت در جدول جو

سویون
دهی است جزء دهستان آغمیون بخش مرکزی شهرستان سراب، دارای 714 تن سکنه، آب آن از نهر سویون چای، محصول آنجا غلات، حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سوین
تصویر سوین
آوند، ظرف، کاسه، کوزه، دیگ، ظرف مخصوص آب خوردن سگ
فرهنگ فارسی عمید
شوکران. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قونین شود
لغت نامه دهخدا
(سُ لُ)
یکی از قانون گذاران آتن و از حکمای سبعۀ یونان متولد 640متوفی 558 قبل از میلاد سولون نه تنها مردی دانا و آزموده و خوش ذوق بود، بلکه در جنگ نیز پشتکار و همت نشان داد. طبع شعر هم داشت و بهمین جهت یونانیان او را مهبطالهام خداوندان میدانستند. اصلاحات وی بسیار بود، مانند: ادارۀ حکومت شهر، اصلاح امور قضائی، ایجاد محکمه ای که اعضای آن بقید قرعه از میان همه مردمی که ازحقوق اجتماعی بهره میبردند انتخاب میشدند (بدین ترتیب سازمانی آزاد بوجود آورد). (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
آلودگی، (فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
دهی است جزء دهستان گندوان بخش ترک شهرستان میانه. دارای 383تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات، عدس، نخود سیاه و بزرک است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دیگ، طبق، کاسه، کوزه و امثال آن مطلقاً و به عربی ظرف و انا راگویند. (برهان) (جهانگیری). مطلق ظرف. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) ، آبدان سگ یعنی ظرفی که سگ در آن آب خورد. (فرهنگ رشیدی) (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
جمع عیسوی، ترسایان جمع عیسوی در حالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) ترسایان نصرانیان عیسویین
فرهنگ لغت هوشیار
داغ، سوزنده
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی