- سوپاشی
- ترکی شهربان
معنی سوپاشی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پاشیدن سم در جایی برای انهدام حشرات مانند مگس پشه و غیره، گفتن سخنانی برای تولید اختلاف در میان جمعی و ایجاد فساد یا تبلیغ بد کردن ضد کسی
تجاری
تلاشی، زوال
منسوب به دو پا
ترکی سردار سالار
شغل چوپان نگهبانی گله گوسفند و گاو شبانی
ولنگاری ولگردی عمل و فعل اوباش الواطی هرزگی فسق و فجور اشتغال بلهو و لعب
کفش راحتی. یا کفش سرپایی، کسی که ایستاده به کار پردازد (خانه شاگرد)، فاحشه روسپی، جماعی که سر پا صورت گیرد، جماع آرمش
زهر پاشی
میل طبیعی، جذبه
فرانسوی گیرایش، گیرایی
قابلیت احتراق
سوداگر، تاجر
خشکسر (مالیخولیایی) باد ارچه به وزن خشکسر بود از من به عیار چرب تر بود (خاقانی) منسوب به سودا سوداوی
خشکسر (مالیخولیایی) باد ارچه به وزن خشکسر بود از من به عیار چرب تر بود (خاقانی) منسوب به سوداء. کسی که در مزاج وی سودا غالب باشد، مالیخولیایی وسواسی، دیوانه مجنون. یامزاج سوداوی. مزاجی که در آن سودا غالب باشد
عمل سوهان زدن و صیقل دادن چوب و فلز
نوعی نان شیرینی خشک و سبک
علاقه، تعلق خاطر، رابطۀ معنوی
برشته شده، نوعی نان خشک و برشته
پاشیدن سم در جایی برای از بین بردن حشرات، در کشاورزی پاشیدن سم های مختص به گیاهان و درختان برای نابود ساختن آفات نباتی، کنایه از تبلیغات بد و گفتن سخنانی که باعث فتنه و فساد و اختلاف میان جمعی از مردم بشود
کسی که سودا بر مزاجش غالب باشد، مالیخولیایی
کفشی که در خانه به پا می کنند، دمپایی، به صورت ایستاده،
ویژگی بیماری که بدون بستری کردن مورد معالجه قرار می گیرد مثلاً بیمار سرپایی،
ویژگی معالجه ای که بدون بستری کردن انجام می شود مثلاً معالجۀ سرپایی،
ویژگی قسمتی در بیمارستان که در آن، بدون بستری کردن معالجه صورت می گیرد مثلاً بخش سرپایی،
ویژگی کسی که ایستاده کار کند و موقع کار نتواند بنشیند مانند پیشخدمت، خانه شاگرد و شاگرد پادو، جماعی که سر پا صورت گیرد، زناکاری، فاحشه
ویژگی بیماری که بدون بستری کردن مورد معالجه قرار می گیرد مثلاً بیمار سرپایی،
ویژگی معالجه ای که بدون بستری کردن انجام می شود مثلاً معالجۀ سرپایی،
ویژگی قسمتی در بیمارستان که در آن، بدون بستری کردن معالجه صورت می گیرد مثلاً بخش سرپایی،
ویژگی کسی که ایستاده کار کند و موقع کار نتواند بنشیند مانند پیشخدمت، خانه شاگرد و شاگرد پادو، جماعی که سر پا صورت گیرد، زناکاری، فاحشه
برشته
کفش راحتی
پیرامون، کناره ها
منسوب به سپاه فردی از سپاه لشکری
گدائی کننده، گدا
ساقه ای که خوشه بر سر آن قرار دارد ساق خوشه گندم جل
رئیس عسس رئیس نظمیه والی الشرطه
کرانه و اهل و جز آن
گرز گران عمود
آنکه سم را در جایی بپاشد، آلتی فلزی که در درون آن سم ریزند و به وسیله پاشیدن محتوی آن حشرات را از بین برند
دریچه، سرپوش تلمبه و ماشین و غیره
جمع ساقیه، خرجوی ها، کناد ها (قنوات)، تالاب ها جمع ساقیه بر که ها، جویها نهرها، قناتها