جدول جو
جدول جو

معنی سوپاشی - جستجوی لغت در جدول جو

سوپاشی
ترکی شهربان
تصویری از سوپاشی
تصویر سوپاشی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرپایی
تصویر سرپایی
کفشی که در خانه به پا می کنند، دمپایی، به صورت ایستاده،
ویژگی بیماری که بدون بستری کردن مورد معالجه قرار می گیرد مثلاً بیمار سرپایی،
ویژگی معالجه ای که بدون بستری کردن انجام می شود مثلاً معالجۀ سرپایی،
ویژگی قسمتی در بیمارستان که در آن، بدون بستری کردن معالجه صورت می گیرد مثلاً بخش سرپایی،
ویژگی کسی که ایستاده کار کند و موقع کار نتواند بنشیند مانند پیشخدمت، خانه شاگرد و شاگرد پادو، جماعی که سر پا صورت گیرد، زناکاری، فاحشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوداوی
تصویر سوداوی
کسی که سودا بر مزاجش غالب باشد، مالیخولیایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سم پاشی
تصویر سم پاشی
پاشیدن سم در جایی برای از بین بردن حشرات، در کشاورزی پاشیدن سم های مختص به گیاهان و درختان برای نابود ساختن آفات نباتی، کنایه از تبلیغات بد و گفتن سخنانی که باعث فتنه و فساد و اختلاف میان جمعی از مردم بشود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوخاری
تصویر سوخاری
برشته شده، نوعی نان خشک و برشته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سمپاتی
تصویر سمپاتی
علاقه، تعلق خاطر، رابطۀ معنوی
فرهنگ فارسی عمید
(سُ)
سوخارین. نوعی نان خشک که از آرد سفید است، نان سوخارین را قنادهاپزند و کمی شیرین است. (یادداشت بخط مؤلف). قسمی نان شیرینی خشک و سبک. بکسمات. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
پاشیدن سم در جائی برای انهدام حشرات، مانند: مگس، پشه و غیره. (فرهنگ فارسی معین) ، بمجاز، گفتن سخنانی برای تولید اختلاف در میان جمعی و ایجاد فساد، یا تبلیغ بد کردن ضد کسی. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
به ترکی به معنی سرکش و لقبی است که پادشاه ترکستان به سلجوق سرسلسلۀ سلجوقیان داده است. (تجارب السلف ص 259)
لغت نامه دهخدا
(سُ آ)
سؤال کننده. مرثیه خوان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
رئیس و سردار و پیشوا، (ناظم الاطباء)، افسر و سردار را گویند، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
جماع و مباشرت، فاحشه که به تشخیص وجه برای یک جماع آرند. (آنندراج) ، بیمار سرپائی، بیماری که با مراجعه به بیمارستان دارو میگیرد و نیازی به خوابیدن ندارد. مقابل بیماربستری، خادمۀ غیر آشپز. خادمه ای که اطاقدار و آشپز و صندوقدار و انباردار نیست و فقط هر کار که پیش آید کند. مقابل آشپز. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
پوشیدن سر، رازداری
لغت نامه دهخدا
(اَ)
بی قیدی و آوارگی و مشغول بودن بلهو و لعب و مانند آن. (آنندراج). الواطی. هرزگی. بدکاری. فسق و فجور. شهوت رانی. نفس پرستی و اشتغال به لهو و لعب. (ناظم الاطباء). رجوع به اوباش شود، معفو و بخشیده شده. (آنندراج از فرهنگ وصاف) ، طومار وقایع و سرگذشت. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
شغل چوپان، (یادداشت مؤلف)، نگهبانی گلۀ گوسفند و گاوشبانی، (فرهنگ فارسی معین) :
نکند جور پیشه سلطانی
که نیاید زگرگ چوپانی،
سعدی (گلستان)،
چو دانی کز توچوپانی نیاید
رها کن گوسفندان را بذئبان،
سعدی (طیبات)،
عنان قافلۀ دل بدست آز مده
که می نیاید هرگز ز گرگ چوپانی،
قاآنی
لغت نامه دهخدا
تصویری از سوهانی
تصویر سوهانی
عمل سوهان زدن و صیقل دادن چوب و فلز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوخاری
تصویر سوخاری
نوعی نان شیرینی خشک و سبک
فرهنگ لغت هوشیار
پاشیدن سم در جایی برای انهدام حشرات مانند مگس پشه و غیره، گفتن سخنانی برای تولید اختلاف در میان جمعی و ایجاد فساد یا تبلیغ بد کردن ضد کسی
فرهنگ لغت هوشیار
خشکسر (مالیخولیایی) باد ارچه به وزن خشکسر بود از من به عیار چرب تر بود (خاقانی) منسوب به سودا سوداوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوپایی
تصویر دوپایی
منسوب به دو پا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوباشی
تصویر زوباشی
ترکی سردار سالار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چوپانی
تصویر چوپانی
شغل چوپان نگهبانی گله گوسفند و گاو شبانی
فرهنگ لغت هوشیار
ولنگاری ولگردی عمل و فعل اوباش الواطی هرزگی فسق و فجور اشتغال بلهو و لعب
فرهنگ لغت هوشیار
خشکسر (مالیخولیایی) باد ارچه به وزن خشکسر بود از من به عیار چرب تر بود (خاقانی) منسوب به سوداء. کسی که در مزاج وی سودا غالب باشد، مالیخولیایی وسواسی، دیوانه مجنون. یامزاج سوداوی. مزاجی که در آن سودا غالب باشد
فرهنگ لغت هوشیار
کفش راحتی. یا کفش سرپایی، کسی که ایستاده به کار پردازد (خانه شاگرد)، فاحشه روسپی، جماعی که سر پا صورت گیرد، جماع آرمش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سم پاشی
تصویر سم پاشی
زهر پاشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمپاتی
تصویر سمپاتی
میل طبیعی، جذبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنپاتی
تصویر سنپاتی
فرانسوی گیرایش، گیرایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوزایی
تصویر سوزایی
قابلیت احتراق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سودائی
تصویر سودائی
سوداگر، تاجر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوخاری
تصویر سوخاری
برشته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرپایی
تصویر سرپایی
کفش راحتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فروپاشی
تصویر فروپاشی
تلاشی، زوال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سودایی
تصویر سودایی
تجاری
فرهنگ واژه فارسی سره
آبیاری
دیکشنری اردو به فارسی