جدول جو
جدول جو

معنی سولون - جستجوی لغت در جدول جو

سولون(سُ لُ)
یکی از قانون گذاران آتن و از حکمای سبعۀ یونان متولد 640متوفی 558 قبل از میلاد سولون نه تنها مردی دانا و آزموده و خوش ذوق بود، بلکه در جنگ نیز پشتکار و همت نشان داد. طبع شعر هم داشت و بهمین جهت یونانیان او را مهبطالهام خداوندان میدانستند. اصلاحات وی بسیار بود، مانند: ادارۀ حکومت شهر، اصلاح امور قضائی، ایجاد محکمه ای که اعضای آن بقید قرعه از میان همه مردمی که ازحقوق اجتماعی بهره میبردند انتخاب میشدند (بدین ترتیب سازمانی آزاد بوجود آورد). (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سولان
تصویر سولان
دارویی که برای معالجۀ لقوه به کار می رفته
بام خانه، بلندی و ارتفاع، نردبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قولون
تصویر قولون
قسمتی از رودۀ بزرگ که شامل سه بخش صعودی، افقی و نزولی است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کولون
تصویر کولون
قولون، قسمتی از رودۀ بزرگ که شامل سه بخش صعودی، افقی و نزولی است
فرهنگ فارسی عمید
از غلامان امرای سامانی که حکمران سامانی بخاراوی را بعنوان هدیه نزد مأمون ببغداد فرستاد و او آنجا بمناصب عالیه رسید و پسرش احمد که در 240 هجری قمری حائز مقام پدر شد و در 254 به نیابت حکومت مصر مأمور گشت و مؤسس دولت بنی طولون شد، (ترجمه طبقات سلاطین اسلام ص 58)، و رجوع به سفرنامۀ ناصرخسرو شود
لغت نامه دهخدا
(مُ لُنْ)
نام سردار آنتیوکوس (برادر سلوکوس) که از طرف وی ساتراپ ماد شد، اما مولون یاغی شد و ولایت بابل را که همجوار ساتراپی او بود تسخیر کرد و سرداران آنتیوکوس مکرر از مولون شکست خوردند. و سرانجام پادشاه شخصاً به جنگ او شتافت و مولون که خبر رسیدن شاه را شنید چون از مردم بابل و خوزستان که تازه به اطاعت او درآمده بودند اعتماد نداشت پلی بر روی دجله بست تا نیروی خود را از آب گذرانیده به آپولونی برسد. (از کرد ص 159) (از ایران باستان ج 3 ص 2080)
دوازدهمین از خانان مغولستان از نسل چنگیز (از سال 857 تا 867 ه. ق). (ترجمه طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 191) (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان آغمیون بخش مرکزی شهرستان سراب، دارای 714 تن سکنه، آب آن از نهر سویون چای، محصول آنجا غلات، حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(سَ وَ)
نوعی از دوایی و آنرا از جانب روم آورند و لقوه را نافع باشد. (برهان) (تحفۀ حکیم مؤمن) (اختیارات بدیعی). لکلرک گوید: نمیدانم چه ماده ای است. (از حاشیۀبرهان قاطع چ معین). نام دارویی است که آنرا عصیر نرپرون گویند. (ناظم الاطباء) ، بام خانه. (برهان) (ناظم الاطباء) ، مطلق بلندیها. (برهان). برآمدگی. بلندی. ارتفاع. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ وَ)
رجوع به سبلان شود:
تو به پایه ش یکان یکان برشو
پس بیاسای بر سر سولان.
ناصرخسرو.
ای جوان عبرت از این پیر هم اکنون گیر
از سر سولان بندیش هم از پایان.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(سَ وَ)
نام پیغمبری است از بنی اسرائیل. (برهان). ظاهراً مراد سولون مقنن یکی از حکمای سبعۀ یونان است که از 640 تا 558 میلادی میزیسته. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا
خورجینی که سابق در سفر همراه می برده اند، (فرهنگ فارسی معین) : از آن وجه میوه ها در سولوق ریختم، (جهانگشای جوینی)، چون باردو رسید میوه ها را از سولوق بیرون آورده است، (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
طین ارمنی، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
از یونانی کلن، رودۀ فراخ،
- قولون افقی، (اصطلاح پزشکی) قسمتی از رودۀ فراخ را گویند که دنبالۀ قولون صاعد است و پس از آن قرار داردو بطور افقی از زیر کبد و در جلو قسمت تحتانی کلیۀراست از طرف راست شکم بطرف چپ شکم در زیر معده قرارگرفته در موقع دق شکم پس از صدای معده صدای قولون افقی شنیده میشود، قولون افقی بوسیلۀ قسمتی از صفاق بنام بند قولون عرضی بسطح خلفی شکم متصل است، قولون افقی در طرف چپ به زاویۀ طرف چپ قولون که ابتدای قولون نازل است ختم می گردد، قولون مزبور مانند خطی راست از یک طرف شکم بطرف دیگر شکم کشیده نشده، بلکه دارای انحنایی بشکل حرف M یا S خوابیده میباشد، زاویۀ راست قولون که در انتهای قولون صاعد است تقریباً قائمه است ولی زاویۀ چپ آن که در زیر طحال قرار دارد حاده است و در دنباله اش قولون نازل قرار گرفته، قولون عرضی، قولون سطحی،
- قولون بالارو (اصطلاح پزشکی)، رجوع به قولون صاعد شود،
- قولون پائین رو (اصطلاح پزشکی)، رجوع به قولون نازل شود،
- قولون چپ (اصطلاح پزشکی)، رجوع به قولون نازل شود،
- قولون خاصرۀ لگنی (اصطلاح پزشکی)، رجوع به قولون سینی شکل شود،
- قولون راست (اصطلاح پزشکی)، رجوع به قولون صاعد شود،
- قولون سطحی (اصطلاح پزشکی)، رجوع به قولون افقی شود،
- قولون سینی شکل، قسمتی از رودۀ فراخ است که در دنبالۀ قولون نازل قرار دارد، این قولون در حفرۀ خاصرۀ سمت چپ جا دارد و تنگۀ فوقانی لگن را از چپ به راست بشکل قوسی می پیماید و بعداً در لگن فرومیرود و تا مقابل سومین مهرۀ خاجی میرسد و پس از آن رودۀ مستقیم قرار دارد، قولون خاصره یی لگنی،
- قولون صاعد، (اصطلاح پزشکی) قسمتی از رودۀ فراخ را گویند که در بالای رودۀ کورقرار دارد و ابتدای آن از دریچۀ ایلئوککال شروع میشود که بسمت بالا میرود و طرف راست شکم قرار دارد، قولون بالارو، قولون راست،
- قولون عرضی (اصطلاح پزشکی)، رجوع به قولون افقی شود،
- قولون نازل، قسمتی از رودۀ فراخ است که متعاقب زاویۀ چپ قولون افقی قرار دارد، ابتدای این قولون عمقاً در طرف چپ پهلو در زیر طحال جای دارد، قولون پائین رو، قولون چپ، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
وزنی معادل نه اوقیه، و آن را قوطول و اسکرجۀ کبیره نیز گویند. (مفاتیح)
به یونانی عرطنیثا است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
رجوع به سالن شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان اجارود است که در بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع است و 620 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ)
جمع واژۀ اولی ̍. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به اولی شود
لغت نامه دهخدا
(اَ ووَ)
جمع واژۀ اول. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
دارچینی. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اولون
تصویر اولون
جمع اول نخستینها اولین اوایل
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته فراخروده روده فراخ. یا قولون افقی. قسمتی از روده فراخ را گویند که دنباله قولون صاعد است و پس از آن قرار دارد و به طور افقی از زیر کبد و در جلو قسمت تحتانی کلیه راست از طرف راست شکم به طرف چپ شکم در زیر معده قرار گرفته در موقع دق شکم پس از صدای معده صدای قولون افقی شنیده می شود. قولون افقی به وسیله قسمتی از صفاق به نام بند قولون عرضی به سطح خلفی شکم متصل است. قولون افقی در طرف چپ به زوایه طرف چپ قولون که ابتدای قولون نازل است ختم می گردد. قولون مزبور مانند خطی راست از یک طرف شکم به طرف دیگر شکم کشیده نشده بلکه دارای انحنایی به شکل حرف ام یا اس خوابیده می باشد، زاویه راست قولون که در انتهای قولون صاعد است تقریبا قایمه است ولی زاویه چپ آن که در زیر طحال قرار دارد حاده است و در دنباله اش قولون نازل قرار گرفته قولون عرضی قولون سطحی یا قولون بالارو 0 قولون صاعد 0 یاقولون پایین رو 0 قولون نازل 0 یاقولون چپ 0 قولون نازل 0 یا قولون خاصره یی لگنی 0 قولون سینی شکل 0 یاقولون راست 0 قولون صاعد 0 یا قولون سطحی. یاقولون سینی شکل 0 قسمتی از روده فراخ است که در دنباله قولون نازل قرار دارد. این قولون در حفره خاصره سمت چپ جا دارد و تنگه فوقانی لگن را از چپ براست به شکل قوسی می پیماید و بعدا در لگن فرو می رود و تا مقابل سومین مهره خاجی می رسد و پس از آن روده مستقیم قرار دارد قولون خاصره یی لگنی. یا قولون صاعد. قسمتی از روده فراخ را گویند که در بالای روده کور قرار دارد و ابتدای آن از دریچه ایلئوککال شروع می شودکه به سمت بالا می رود و طرف راست شکم قرار دارد قولون بالارو قولون راست. یا قولون عرضی. قولون افقی. یا قولون نازل. قسمتی از روده فراخ است که متعاقب زاویه چپ قولون افقی قرار دارد. ابتدای این قولون عمقا در طرف چپ پهلو قرار دارد در زیر طحال جای دارد قولون پایین رو قولون چپ. یا ورم قولون. کولیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سولوق
تصویر سولوق
خورجینی که سابقا در سفر همراه می برده اند
فرهنگ لغت هوشیار
قطعه ای موسیقی که نوازنده تنها نوازد یا خواننده تنها خواند، آلتی موسیقی که توسط یک نوازنده نواخته شود: ویولون سلو
فرهنگ لغت هوشیار
قسمتی از روده فراخ که شامل سه بخش صاعد و افقی و نازل است. قولون صاعد در طرف راست شکم بالای روده و قولون نازل در سمت چپ به طرف پایین می رود. قولون افقی دنباله قولون صاعد است و به طور افقی در زیر معده قرار دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سولان
تصویر سولان
((سُ))
شولان، کمند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سولوق
تصویر سولوق
خورجینی که سابقاً در سفر همراه می برده اند
فرهنگ فارسی معین
داغ، سوزنده
فرهنگ گویش مازندرانی
از روستاهای کوهسار فندرسک استارآباد
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در هزارجریب
فرهنگ گویش مازندرانی