جدول جو
جدول جو

معنی سوسنگرد - جستجوی لغت در جدول جو

سوسنگرد
(سو سَ گِ)
شهر کوچک سوسنگرد مرکز شهرستان دشت میشان است. این شهر در 75 هزارگزی شمال باختری اهواز و کنار رود خانه کرخه واقع است. مختصات جغرافیایی آن بشرح زیر است: طول 48 درجه و 10 دقیقه، عرض 31 درجه و 33 دقیقه. هوای شهر مانند سایر نقاط جلگه ای خوزستان گرم میباشد. نام قدیمی سوسنگرد خفاجیه و ده خرابه بوده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سوسنبر
تصویر سوسنبر
سیسنبر، گیاهی شبیه نعناع، با برگ های خوش بو، گل های سفید مایل به سرخی و تخم های ریز شبیه تخم ریحان که در قدیم آن را برای معالجۀ عقرب گزیده به کار می بردند
عبس، سه سنبل، هرفولیون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوسن زرد
تصویر سوسن زرد
گیاهی چندساله با برگ و ساقۀ بلند، گل های زرد و ریشه ای سرخ رنگ که مصرف دارویی دارد، وجّ، ویرج، اقارون، اگر
فرهنگ فارسی عمید
(سو سَ جِ)
معرب سوسنگرد، بقول یاقوت و معجم البلدان یکی از قرای بغداد است. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به سوسنگرد شود
لغت نامه دهخدا
(سَ جِ)
قریه ای است در چهار فرسنگی مرو براه ریگستان. (معجم البلدان). سمعانی ساسجرد ضبط کرده است. رجوع به ساسجرد شود
لغت نامه دهخدا
(سو سَ جِ)
ابوالحسن محمد بن بشر حمدونی. از شاگردان ابی سهل نوبختی منسوب به آل حمدون از متکلمین شیعه واز اوست: کتاب الانفاذ فی الامامه. (از ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(زَ گَ)
عمل سوزن ساختن. کار سوزن ساز:
سوزنگری بمانم و کیمخت گر شوم
خر لنگ شد بمرد خرک مرده به که لنگ.
سوزنی.
تا شرط شغل سوزن و سوزنگری بعرف
آخر بود بمثقبه اول بمطرقه.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(سَمْ بَ)
سیسنبر. (فهرست مخزن الادویه) (ناظم الاطباء). گیاهی است سبز از تیره نعناعیان که دارای نوعی ساقۀ خزندۀ هوایی و ساقۀ زیرزمینی است و این ساقه در فواصلی ریشه تولید کرده و در مقابلش یک ساقۀ هوایی قائم خارج میشود و به این ترتیب گیاه تکثیر می یابد. برگهایش متقابل بیضوی، نوک تیز، دندانه دار و کمی پوشیده از کرک به درازی 4 تا 7 سانتیمتر و بعرض 2 تا 3 سانتیمتر است. ساقۀ سوسنبر مانند نعناع چهارگوش است و از حیث رنگ مایل به بنفش یا مایل به ارغوانی است. رنگ گلها قرمز یا کم و بیش ارغوانی مایل به بنفش است. نعناع طبی. آس بویه. سیسنبر. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(زَ گَ)
سوزن ساز. آنکه سوزن سازد:
بمدح مجلس میمون تو مزین باد
جریدۀ سخن آرای پیر سوزنگر.
سوزنی.
بگفت ای کور سوزنگر مرا در کار کن آخر
که از جور تو افتاده ست با کیمخت گر کارم.
سوزنی.
از سوزنگر ندیده ای زخم تبر
خواهی که نهم سر تو بر دست پدر.
سوزنی.
از عشق سوزنگر سررشتۀ تدبیر از دست بداد و آخر بخیۀ عشق او بروی آمد. (محمد عوفی).
ز سوزنگرم کار گردیدزار
ز فولاد در راه من ریخت خار.
میرزا طاهر وحید (از آنندراج).
- امثال:
از سوزنگر آهن نتوان خرید.
صد سوزن سوزنگر یک چکش آهنگر
لغت نامه دهخدا
(سَ گِ)
دهی است از دهستان شامکان بخش ششتمد. شهرستان سبزوار. دارای 287 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت. دارای دفتر ازدواج و طلاق است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
دهی است از بخش حومه سوسنگرد شهرستان دشت میشان، واقع در 5 هزارگزی جنوب باختر راه عمومی اهواز به سوسنگرد، کنار نهر مالکیه. دشت، گرمسیر و مالاریائی، آب آن از رود خانه کرخه و نهر مالکیه. محصول آن غلات و برنج است، 200 تن سکنه دارد که بزراعت و گله داری مشغولند. ساکنان آن از طایفۀ بنی طرف هستند، و با قایق رفت و آمد میکنند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
گیاهی است از تیره نعناعیان که دارای نوعی ساقه خزنده هوایی و ساقه زیرزمینی است و این ساقه در فواصل ریشه تولید کرده در مقابلش یک ساقه هوایی خارج میشود و به این ترتیب گیاه تکثیر می یابد برگهایش متقابل بیضوی نوک تیز دندانه دار و کمی پوشیده از کرک به درازی 4 تا 7 سانتیمتر و به عرض 2 تا 3 سانتیمتر است. ساقه سوسنبر مانند نعناع چهار گوش است و از حیث رنگ مایل به بنفش یا مایل به ارغوانی است. رنگ گلها قرمز یا کم و بیش ارغوانی مایل به بنفش است نعناع طبی آس بویه سیسنبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوسنبر
تصویر سوسنبر
((سَ بَ))
گیاهی است شبیه نعناع با برگ های خوشبو و گل های سفید، سیسنبر
فرهنگ فارسی معین
شب تاب کرم شب تاب
فرهنگ گویش مازندرانی
از مراتع نشتای عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی