جدول جو
جدول جو

معنی سوسنجردی - جستجوی لغت در جدول جو

سوسنجردی(سو سَ جِ)
ابوالحسن محمد بن بشر حمدونی. از شاگردان ابی سهل نوبختی منسوب به آل حمدون از متکلمین شیعه واز اوست: کتاب الانفاذ فی الامامه. (از ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سو سَ جِ)
معرب سوسنگرد، بقول یاقوت و معجم البلدان یکی از قرای بغداد است. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به سوسنگرد شود
لغت نامه دهخدا
(زَ جِ)
منسوب است به بوزنجرد که قریه ای است از قرای مرو در طرف دشت. (از لباب الانساب) (از الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(سَ جِ)
قریه ای است در چهار فرسنگی مرو براه ریگستان. (معجم البلدان). سمعانی ساسجرد ضبط کرده است. رجوع به ساسجرد شود
لغت نامه دهخدا
(جِ)
منسوب است به ساسجرد از قرای مرو. رجوع به ساسجرد شود
لغت نامه دهخدا
(جِ)
عبدالرحمن بن عبدالله بن ابی مسعود ساسجردی مکنی به ابوعبدالله. از مردم ساسجرد مرو و از محدثان است. رجوع به انساب سمعانی شود
محمود بن والان. ازمردم قریۀ ساسجرد مرو و از محدثان است و به سال 292 هجری قمری درگذشته است. رجوع به انساب سمعانی شود
لغت نامه دهخدا
(سو سَ گِ)
شهر کوچک سوسنگرد مرکز شهرستان دشت میشان است. این شهر در 75 هزارگزی شمال باختری اهواز و کنار رود خانه کرخه واقع است. مختصات جغرافیایی آن بشرح زیر است: طول 48 درجه و 10 دقیقه، عرض 31 درجه و 33 دقیقه. هوای شهر مانند سایر نقاط جلگه ای خوزستان گرم میباشد. نام قدیمی سوسنگرد خفاجیه و ده خرابه بوده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا