جدول جو
جدول جو

معنی سورمق - جستجوی لغت در جدول جو

سورمق
(مَ)
نام یکی از دهستانهای دوازده گانه بخش مرکزی شهرستان آباده. حدود و مشخصات آن: از شمال ارتفاعات اعلا از خاور کوههای سیاه و فراغه، از جنوب مزارع دهستان اقلید و دشت طغور، از باختر دهستان چنار و جلگۀ آباده. محصولات آن عبارتند از غلات، پنبه، کشمش، بادام. از یازده آبادی تشکیل شده و نفوس آن بالغ بر 6200 تن است. و قرای مهم آن: دشت بیضا، فیض آباد، جوشقان و مرکز دهستان قصبۀ سورمق است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرمق
تصویر سرمق
سلمه، گیاهی بیابانی و خودرو دارای ساقۀ کوتاه و برگ های بیضی شکل مانند اسفناج که در پختن بورانی و آش به کار می رود، سرمک، سرمج، اسفناج رومی، قطف
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
دهی است از دهستان سردرود بخش رزن شهرستان همدان. 1300 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و چشمه. از محصولاتش غلات و حبوبات و انگور و لبنیات است. صیفی کاری دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(سَ مَ)
معرب سرمه، نام تره که آن را به هندی بتهوا گویند. (غیاث) (آنندراج). شرنگ و آن گیاهی است پهن برگ، خوردن دو درهم تخم سائیدۀ آن سه هفته تریاق است مر استسقا را و اکثار آن مورث هلاکت. (منتهی الارب). معرب از سرمج فارسی و آن قطف است. (تحفۀ حکیم مؤمن). تعریب سرمک است. (شرفنامۀ منیری). اسپاناخ. (الفاظ الادویه). سرنگ. (مهذب الاسماء) :
به دفع زهر به دانا نموده ای تریاق
به نفع طبع به بیمار داده ای سرمق.
انوری
لغت نامه دهخدا
(سَ مَ)
شهری است در فارس در بلوک اصطخر. (از معجم البلدان). شهری است به اصطخر. (منتهی الارب). شهرکی کوچک است و ناحیتی است همه احوال آن همچنان اقلید است. اما زردآلو است آنجا که در همه جهان مانند آن نباشد به شیرینی و نیکویی و زردآلو کشته از آنجا به همه جایی برند و آبادان است. (فارسنامۀابن البلخی ص 124). رجوع به نزهه القلوب ص 122 شود
لغت نامه دهخدا
(سَ وَ رَ)
دهی است جزء دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد. دارای 100 تن سکنه. آب آن از دو رشتۀ چشمه و محصول آنجا غلات، حبوبات و سردرختی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
قصبه مرکز دهستان سورمق بخش مرکزی شهرستان آباده. دارای 4360 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، پنبه، انگور، بادام است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ دِ مَ)
دهی است از دهستان رستاق بخش نی ریز شهرستان فسا. واقع در 11هزارگزی باختر نیریز و ده هزارگزی شمال شوسۀ نیریز شیراز. ناحیه ای است واقع در جلگه ولی معتدل. دارای 138 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، صیفی جات. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه فرعی. مزرعۀ رحیم آباد جزو این ده است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش سورمق شهرستان آباده که دارای 380 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله، پنبه، بادام و انگور است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سرمق
تصویر سرمق
پارسی تازی گشته سرمک از گیاهان دارویی سلمه سرمک سلمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرمق
تصویر سرمق
((سَ مَ یا مِ))
گیاهی است از تیره اسفناجیان یکساله و علفی که گل هایش منظم و کاملند و جزو سبزی های صحرایی در آش و غذاهای مختلف مصرف می شود. دانه اش قی آور است، سرمه، قطف، سرمج
فرهنگ فارسی معین