جدول جو
جدول جو

معنی سورسات - جستجوی لغت در جدول جو

سورسات
سیورسات، زادوتوشه، خوارباری که برای لشکر در موقع حرکت فراهم می کنند
تصویری از سورسات
تصویر سورسات
فرهنگ فارسی عمید
سورسات
سیورسات، غله، خواربار، کفاف معیشت، وجه معاش، نفقه، ملزومات سپاهیان که پیش از ورود آنان تهیه کنند، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
سورسات
ملزومات سپاهیان که پیش از ورود آنان تهیه کنند
تصویری از سورسات
تصویر سورسات
فرهنگ لغت هوشیار
سورسات
((رَ))
زاد و توشه، خواربار، ملزومات و تدارکات کار
تصویری از سورسات
تصویر سورسات
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خورسان
تصویر خورسان
(دخترانه و پسرانه)
مانند خورشید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مواسات
تصویر مواسات
یاری دادن، به هم کمک کردن با دادن مال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پورسانت
تصویر پورسانت
درصدی که شخصی، به دلیل مشارکت در کاری، از سود حاصل از آن دریافت می کند، حق دلالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیورسات
تصویر سیورسات
زادوتوشه، خوارباری که برای لشکر در موقع حرکت فراهم می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شورسان
تصویر شورسان
شورستان، شوره زار، زمین پرشوره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سولفات
تصویر سولفات
هر یک از نمک های اسیدسولفوریک
فرهنگ فارسی عمید
(سُ)
سورسات. (ناظم الاطباء). مجموع غله و خوراک لشکریان و علوفۀ اسبها و دیگر حیوانات. آذوقۀ لشکریان و سپاهیان یا پادشاهی یا امیری. (یادداشت بخط مؤلف). خواربار و زاد و علوفه که از روستاهای سر راه برای عبور لشکریان یا موکب خان گرد آورند، زاد. توشه. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سوسیات
تصویر سوسیات
شپشگیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سموریات
تصویر سموریات
از پارسی سموریان
فرهنگ لغت هوشیار
سولفاتها نمکهایی هستند جامد و بیشتر سفید یا بی رنگ و بمعنی مانند سولفات مس رنگین هستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوطیات
تصویر سوطیات
تاژک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوالات
تصویر سوالات
جمع سوال، پرسش ها جمع سوال پرسشها
فرهنگ لغت هوشیار
سازیست بادی که از چوبی مخصوص ساخته شود این ساز در غالب نقاط ایران موجود است و آنرا همراه دهل نوازند اندازه آن در نواحی مختلف فرق میکند و به طور کلی از نیم متر تجاوز نمیکند. یا سرنا را از ته باد کردن، کار وارونه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سورگاه
تصویر سورگاه
محل سور و مهمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنوریات
تصویر سنوریات
گربه سانان
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی تازی گشته پرند زر دوخت نوعی پارچه ابریشمی زر دوزی شده که آنرا در بغداد می بافتند و شهرت بسیار داشته، پارچه ای نفیس به رنگ سرخ یا کبود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفرسیات
تصویر سفرسیات
مروارید گیاهیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرراست
تصویر سرراست
مستقیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پورسان
تصویر پورسان
فرانسوی در سد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تورعات
تصویر تورعات
جمع تورع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تورمات
تصویر تورمات
جمع تورم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفرسات
تصویر تفرسات
جمع تفرس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بورسار
تصویر بورسار
اسبی که رنگ آن بسرخی گراید بور
فرهنگ لغت هوشیار
ورساد: بر گرفته از روسی اندازه کن هنگامی که وات چینی سربی در چاپ به کار می رفته از این ابزار بهره می گرفته اند ابزارفلزی کلید داریست که یک طرف آن دیواره دارد ویند متحرکی دارد که با پیچ جلو و عقب میرود حروفچین حرفها را در آن جمع کرده سطر بندی میکند. نخست حروفچین حرفها را در ورساد قرارمیدهد و چون بچند سطررسید آنرا برداشته روی میزکار خود میگذارد. توضیح وقتی میخواهند ورسادرانسبت بطول سطر اندازه بگیرند کلید را بطرف بالا میکشند اندازه گیری بازمیشود آن وقت اندازه گیری را بهر طرف که بخواهند میکشند و پس از اندازه گرفتن طول سطر دوباره کلید را بطرف پایین میکشند اندازه گیری بسته میشود، برای چیدن حروف کنار کلیشه و گراور یا کوتاه و بلند کردن سطور برای گنجانیدن کلیشه و گراور در مطلب اصطلاح ورساد بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی باژ سپاه باژی که در گذشته سپاهیان از روستاهای سر راه می ستاندند، توشه توشک خوار بار و زاد و علوفه که از روستاهای سر راه برای عبور لشکر یا مرکب خان گرد آورند، زاد و توشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تورقات
تصویر تورقات
جمع تورق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیورسات
تصویر سیورسات
((سُ))
زاد و توشه، خواربار و علوفه که از روستاهای سر راه برای عبور لشکر یا موکب خان گرد می آوردند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرراست
تصویر سرراست
مستقیم
فرهنگ واژه فارسی سره
توشه، جیره، زاد، علوفه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سیورسات، جشن، سور
فرهنگ گویش مازندرانی
سور جشن سیورسات
فرهنگ گویش مازندرانی