- سوراخ
- حفره
معنی سوراخ - جستجوی لغت در جدول جو
- سوراخ
- منفذ، شکاف، رخنه
- سوراخ
- رخنه، شکاف
سوراخ موش داره موش هم گوش داره: کنایه از توجه دادن به حفظ زبان و دور و بر و ملاحظه فضول و خبرچین و مثل آن نمودن
سوراخ دعا را گم کردن: کنایه از مصلحت و خیر و راه را گم کردن
- سوراخ
- روزنه، رخنه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رخنه منفذ ثقبه، شکاف، معبر. یا سوراخ (و) سنبه. گوشه و کنار. یا سوراخ دعا را پیدا کردن (گم کردن) راه رسیدن به هدف راه پیدا کردن (گم کردن)
سوراخ
سوراخ، روزنه، رخنه
گل و لای
سفتن رخنه دار کردن ثقب، شکاف دادن
رخنه دار شدن دارای منفذ گشتن، شکاف برداشتن
راه نادرست برگزیدن
راه رسیدن به آماج را یافتن
کنایه از توجه دادن به حفظ زبان و دور و بر و ملاحظه فضول و خبرچین و مثل آن نمودن
کنایه از مصلحت و خیر و راه را گم کردن
Puncture
Perforation
перфорация
прокалывать
Perforation
durchbohren
перфорація
проколювати
perforacja
przekłuć
perfuração
perfurar
perforazione
perforare
perforación
perforar
perforation
perforer
perforatie