جدول جو
جدول جو

معنی سوراخ - جستجوی لغت در جدول جو

سوراخ
روزنه، رخنه
تصویری از سوراخ
تصویر سوراخ
فرهنگ فارسی عمید
سوراخ
ثقبه، منفذ، رخنه، شکاف، معبر، (ناظم الاطباء)، ثقبه، (منتهی الارب) (دهار)، جحر، (دهار)، کنام: معاویه السلمی گفت: یا رسول اﷲ دشمن اندر حصار چنان بود که دده اندر سوراخ، (ترجمه تاریخ طبری بلعمی)،
ز سوراخ چون مار بیرون کشی
همی دامن خویش در خون کشی،
فردوسی،
چون برون جست لوز از سوراخ
شد سموره به نزد او گستاخ،
عنصری،
کرده گلو پر ز باد قمری سنجاب پوش
کبک فروریخته مشک بسوراخ گوش،
منوچهری،
آن سوراخ بکندند و قلعه ویران کردند، (تاریخ بیهقی)،
آنکه شد یکبار زهرآلود از سوراخ مار
بار دیگر گرد آن سوراخ کی آرد گذر،
امیرمعزی،
نهاده اند زن و بچۀ من از سرما
بسان سگ بچه بتفوز بر در سوراخ،
سوزنی،
- سوراخ بینی، منخر،
- سوراخ سوز، ثقبه و پستانک اسلحۀ آتشی، (ناظم الاطباء)،
، لانه:
زآن روز که پردۀ تو جان دیدم
سوراخ بجان خویش در کردم،
عطار،
دگر ره گر نداری طاقت نیش
مکن انگشت در سوراخ کژدم،
سعدی،
زآنکه هرگز دوبار مؤمن را
نگزد مار در یکی سوراخ،
جامی،
- امثال:
با زبان خوش مار از سوراخ بیرون می آورد،
سوراخ دعا را گم کرده است،
سوراخش کن بینداز گردنش،
سوراخ مار بهزار دینار،
سوراخ موش بصد دینار خریدن، یعنی در وقت اضطرار و بیچارگی که جای فراخ بدست نیاید در جای تنگ که در آن امنیت متصور باشد بهر قیمت یا کرا بدست آید، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
سوراخ
منفذ، شکاف، رخنه
تصویری از سوراخ
تصویر سوراخ
فرهنگ لغت هوشیار
سوراخ
رخنه، شکاف
سوراخ موش داره موش هم گوش داره: کنایه از توجه دادن به حفظ زبان و دور و بر و ملاحظه فضول و خبرچین و مثل آن نمودن
سوراخ دعا را گم کردن: کنایه از مصلحت و خیر و راه را گم کردن
تصویری از سوراخ
تصویر سوراخ
فرهنگ فارسی معین
سوراخ
حفره
تصویری از سوراخ
تصویر سوراخ
فرهنگ واژه فارسی سره
سوراخ
رخنه، سوفار، شکاف، فرج، ترک، ثقبه، ثلمه، روزن، روزنه، منفذ، مجرا، لانه، چاله، حفره، گودال، غار، مغاک، نقب، بیغوله، گوشه پرت و دور افتاده، پستو، سوراخ سمبه، مخفیگاه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سوراخ
اگر بیند در شکم او سوراخ است، دلیل که از عیال خود ناامید گردد. اگر بیند که در سنگی سوراخ می کرد، دلیل بود که در مسلمانی پایدار بود، اگر بیند که در خشتی سوراخ می کرد، تاویلش به خلاف این بود و معبران گویند که به قدر آن در مالش زیان افتد. حکایت: درخبر است که مردی به خدمت حضرت امیرالمومنین آمد و گفت: یا امیر المومنین، به خواب دیدم که از سوراخی کوچک، گاوی بزرگ بیرون آمد و هر چند خواست باز به جای رود، نتوانست. فرمود: بدان که آن سوراخ دهن است و چون سخن گفته شود. بازنگردد. جابر مغربی
اگر بیند که در کوه سوراخ بود و در سوراخ درون شد، دلیل که از راز پادشاه آگاه بود. اگر بیند که چیزی از آن سوراخ بیرون آورد، دلیل که از پادشاه عطا یابد، به قدر آن چه بیرون آورده بود. اگر بیند که زمین سوراخ شد، کسی از راز او آگاه گردد. اگر بیند که در اندام وی سوراخ بود و از آن خون همی رفت، وی را زیانی رسد. محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سولاخ
تصویر سولاخ
سوراخ، روزنه، رخنه
فرهنگ فارسی عمید
(سُ)
آب و گل تنک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
نام شهری و مدینه ای است، (برهان) (آنندراج) (جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
جای خراب باشد. (فرهنگ اوبهی)
لغت نامه دهخدا
شهرکی است از پاراب (به ماوراءالنهر و بسیار نعمت و از وی کمانهای نیک خیزد که به جایها برند. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
سوراخ، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، ثقبه: و بمنقار در آن سولاخ میکرد، (ترجمه تفسیر طبری)، و چون آب بدان سولاخها رسد و بر هوا تکیه کند، (التفهیم)، و کوه را سولاخ میکردند هم او، هم کارکنان، (فارسنامۀ ابن البلخی)، و حلقه در هر دو سولاخ کتف او میکشیدی، (فارسنامۀ ابن البلخی)، رجوع به سوراخ شود
لغت نامه دهخدا
سار باشد و آن پرنده ای است سیاه رنگ و نقطه های سفید دارد و خوش آواز باشد، (برهان) (آنندراج) (جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان خورش رستم بخش شاهرود شهرستان هروآباد، آب آن از دو رشته چشمه، محصول آنجا غلات، حبوبات و سردرختی، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان مشهدریزۀ میان ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد، دارای 336 سکنه تن، محصول آنجا غلات، زیره و شغل اهالی زراعت، مالداری وقالیچه بافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان شاندیز بخش طرقبۀ شهرستان مشهد، دارای 104 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آنجا غلات و بنشن، شغل اهالی زراعت و مالداری است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سوراخ دعا را گم کردن
تصویر سوراخ دعا را گم کردن
راه نادرست برگزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
رخنه منفذ ثقبه، شکاف، معبر. یا سوراخ (و) سنبه. گوشه و کنار. یا سوراخ دعا را پیدا کردن (گم کردن) راه رسیدن به هدف راه پیدا کردن (گم کردن)
فرهنگ لغت هوشیار
راه رسیدن به آماج را یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سواخ
تصویر سواخ
گل و لای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوراخ کردن
تصویر سوراخ کردن
سفتن رخنه دار کردن ثقب، شکاف دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوراخ شدن
تصویر سوراخ شدن
رخنه دار شدن دارای منفذ گشتن، شکاف برداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سولاخ
تصویر سولاخ
سوراخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سوراخ موش داره موش هم گوش داره
تصویر سوراخ موش داره موش هم گوش داره
کنایه از توجه دادن به حفظ زبان و دور و بر و ملاحظه فضول و خبرچین و مثل آن نمودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سوراخ دعا را گم کردن
تصویر سوراخ دعا را گم کردن
کنایه از مصلحت و خیر و راه را گم کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سوراخ کردن
تصویر سوراخ کردن
Puncture
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سوراخ کاری
تصویر سوراخ کاری
Perforation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
حفره سوارخ
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از سوراخ کاری
تصویر سوراخ کاری
перфорация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سوراخ کردن
تصویر سوراخ کردن
прокалывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سوراخ کاری
تصویر سوراخ کاری
Perforation
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سوراخ کردن
تصویر سوراخ کردن
durchbohren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سوراخ کاری
تصویر سوراخ کاری
перфорація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سوراخ کردن
تصویر سوراخ کردن
проколювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سوراخ کاری
تصویر سوراخ کاری
perforacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سوراخ کردن
تصویر سوراخ کردن
przekłuć
دیکشنری فارسی به لهستانی