- سوذنیق(ذَ / سَ ذَ)
نوعی از شاهین و باز. (ناظم الاطباء). چرغ. شاهین. (منتهی الارب). سوذانقه. شاهین. (بحر الجواهر)
معنی سوذنیق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(شَ ذَ)
لغت نامه دهخدا
شوذانق. سوذق. سوذنیق. شوذق. شوذنوق. سوذانق. شیذنوق. معرب شاهین. (از المعرب جوالیقی ص 186، 187، 204). رجوع به مترادفات کلمه شود
(شَ ذَ)
لغت نامه دهخدا
سوذانق. سوذق. سوذنیق. شوذنیق. شوذانق. شوذق. شیذنوق. معرب شاهین. (از المعرب جوالیقی ص 187، 204). رجوع به مترادفات کلمه شود
(خَ)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ خانقه، وآن قسمی درد و ورم گلو است، و گویا جمع بمعنی مفرد خویش نیز مستعمل است. (یادداشت بخط مؤلف) : و توفی سکمان بن ارتق بعله الخوانیق فی طریق الفراهبین طرابلس و القدس. (وفیات الاعیان چ طهران ص 65)
بازی، باز، (یادداشت مؤلف)، رجوع به شوذانق شود
جمع موذن، بانگیان نیاخوانان، جمع موذن در حالت نصبی و جری (درفارسی مراعات این قاعده نکنند)
