جَمعِ واژۀ دانَق. (یادداشت مؤلف) (دهار). جَمعِ واژۀ دانق، معرب دانگ. (یادداشت مؤلف) : صاحب نظری دقیق در احتساب شعیرات و دوانیق... (تاریخ جهانگشای جوینی). الطینه سته عشر ما شجه و الماشجه اربع دوانیق ذهب و صرف ذهبهم علی نصف دینار النیسابوری. (الجماهر ص 36)
جَمعِ واژۀ خانِقه، وآن قسمی درد و ورم گلو است، و گویا جمع بمعنی مفرد خویش نیز مستعمل است. (یادداشت بخط مؤلف) : و توفی سکمان بن ارتق بعله الخوانیق فی طریق الفراهبین طرابلس و القدس. (وفیات الاعیان چ طهران ص 65)
لقب منصور ابوجعفر عبدالله بن علی بن عبدالله بن عباس است. گویند چون به خلافت رسید گفت: خواهم مالی به اهل کوفه بخشم از زن و مرد و خرد و بزرگ، چون مال بخش کردندبه هر تن پنج درم رسید از این رو او را دوانقی نام دادند و پس از آن برای بارۀ کوفه از هر تن چهل درم بقهر بازستد. (یادداشت مؤلف). رجوع به منصور شود
جلال الدین محمد بن اسعد دوانی صدیقی شافعی. وی ازمردم دوان که دهی از کازرون است می باشد و به روایت برخی از شاگردانش در سال 918 هجری قمری و بنا به روایت برخی دیگر به سال 908 هجری قمری در دوان درگذشت. (از معجم المطبوعات مصر). رجوع به جلال الدین دوانی شود