جدول جو
جدول جو

معنی سوذقی - جستجوی لغت در جدول جو

سوذقی
(ذَ)
شادمان. (منتهی الارب). شادمان. خرم. (ناظم الاطباء) ، هوشیار. بابصیرت. خردمند. (ناظم الاطباء) ، حیله ساز. (منتهی الارب). حیله باز. غدار. عیار. مکار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
سوذقی
هوشیار، خودپسند
تصویری از سوذقی
تصویر سوذقی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سواقی
تصویر سواقی
ساقیه، ساقی، نهر کوچک، جوی خرد، آبراهه
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
جمع واژۀ ساقیه، به معنی جوی خرد. (غیاث اللغات). رگهای خردتر از جداول. (یادداشت بخط مؤلف) : و سواقی انهاراز ایثار و نثار ازهار پنداری صفایح هندی آبدار است. (جهانگشای جوینی). و سواقی و انهار را مساحت نکند و نپیماید. (تاریخ قم ص 107). و درختی که بر کنار جوی یا بر کنار سواقی و اودیه واقع شده باشد آنرا نشمارد. (تاریخ قم ص 108) ، جمع واژۀ ساق، بازو
لغت نامه دهخدا
(سَ ذَ)
یاره، قلب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، چرغ. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) ، دست برنجن، حلقۀ زنجیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
بازاری به معنی دکاندار نیز آمده است، (غیاث اللغات) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) :
کند سوقیی سیب را خانه رس
ولی خوش نیاید بدندان کس،
نظامی،
،
اسم یونانی تین است، (تحفۀ حکیم مؤمن)، تین، انجیر، (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
جمع ساقیه، خرجوی ها، کناد ها (قنوات)، تالاب ها جمع ساقیه بر که ها، جویها نهرها، قناتها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوقی
تصویر سوقی
بازاری منسوب به سوق بازاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوذق
تصویر سوذق
پارسی تازی گشته سوده سودک، دستبند، زنجیر، گوشت در میوه ها
فرهنگ لغت هوشیار