- سودپرست
کسی که در طلب سود به هر کاری دست می زند، نفع پرست
معنی سودپرست - جستجوی لغت در جدول جو
- سودپرست
نفعپرست. آنکه طرفدار سود باشد. سودجو
- سودپرست
سودجو، منفعت طلب، نفع طلب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که خود را بسیار دوست دارد و همه چیز را برای خود می خواهد، متکبر، خودخواه
(کَ / کِ دَ /دِ)
لغت نامه دهخدا
آنکه مطیعهوی و هوس خویش باشد، شهوت پرست، آنکه خیالات باطل کند. (فرهنگ فارسی معین)
(چَ رِ)
لغت نامه دهخدا
متکبر. (برهان قاطع). دارای عجب. کسی که فریفتۀ شخص خود باشد. (ناظم الاطباء) :
تا خودپرست بودم کارم نداشت سامان
چون بی خودی است کارم سامان چرا ندارم ؟
خاقانی.
تو ستوری هم که نفست غالب است
حکم غالب را بود ای خودپرست.
مولوی.
جوانی تندخوی ترشروی تهی دست خودپرست. (گلستان سعدی).
چرا حق نمی بینی ای خودپرست ؟
سعدی (بوستان).
پی چون خودی خودپرستان روند
بکوی خطرناک مستان روند.
سعدی.
مرا توبه فرمایی ای خودپرست
ترا توبه زین گفتن اولی تر است.
سعدی
تا خودپرست بودم کارم نداشت سامان
چون بی خودی است کارم سامان چرا ندارم ؟
خاقانی.
تو ستوری هم که نفست غالب است
حکم غالب را بود ای خودپرست.
مولوی.
جوانی تندخوی ترشروی تهی دست خودپرست. (گلستان سعدی).
چرا حق نمی بینی ای خودپرست ؟
سعدی (بوستان).
پی چون خودی خودپرستان روند
بکوی خطرناک مستان روند.
سعدی.
مرا توبه فرمایی ای خودپرست
ترا توبه زین گفتن اولی تر است.
سعدی
ازخودراضی، خودخواه، خودمنش، متفرعن، متکبر، مدمغ، مغرور
متضاد: فروتن، غیرپرست
متضاد: فروتن، غیرپرست
سودجویی، نفع جویی، نفع طلبی
خودپرست، خودخوٰاه
