جدول جو
جدول جو

معنی سوده - جستجوی لغت در جدول جو

سوده
(دخترانه)
نام شهری در نزدیکی بغداد
تصویری از سوده
تصویر سوده
فرهنگ نامهای ایرانی
سوده
ساییده شده لمس شده، کوفته سحق شده، خرد شده ریز شده سوده الماس، گداخته مذاب، آغشته باب، اندوده، فرسوده کهنه شده، حک شده، محو شده، سوراخ شده سفته، خرج شده، گرد و غبار
فرهنگ لغت هوشیار
سوده
((دِ یا دَ))
ساییده شده، لمس شده، کوفته، ریز شده، خرد شده، گداخته، مذاب، حک شده، محو شده، سوراخ شده، سفته، خرج شده، گرد و غبار
تصویری از سوده
تصویر سوده
فرهنگ فارسی معین
سوده
ساییده شده، نرم شده
تصویری از سوده
تصویر سوده
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آسوده
تصویر آسوده
فارغ، راحت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بسوده
تصویر بسوده
دست زده دست نهاده شده، مالیده، لمس کرده شده، ساییده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسوده
تصویر آسوده
فارغ یافته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسوده
تصویر پسوده
دست زده دست مالیده بسوده، سوراخ کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسوده
تصویر بسوده
دست مالیده، ساییده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آسوده
تصویر آسوده
آرام، آرام گرفته، فارغ، آسایش یافته، دارای آسایش، آنکه در حال استراحت است، بی درد، بی غم، نگه داری شده، حفظ شده، محفوظ، درامان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسوده
تصویر مسوده
مکتوبی که نوشته می شود تا بعداً اصلاح و پاک نویس کنند، چرک نویس، نمونه ای که چاپخانه از مطالب چیده شده برای تصحیح و غلط گیری می دهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسوده
تصویر مسوده
دستخط، نامه، فرمان، نوشته
فرهنگ لغت هوشیار
هموارولغزنده: بکوهی آتشین و نسوذه برشودچون بسرنزدیک رسدبازبشخشد وبپایان فروافتد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسوده
تصویر آسوده
((دِ))
خستگی در کرده، آرام گرفته، فارغ، خوش، شادمان، تنبل، بی کاره، بی رنج، بی تعب، بهره مند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بسوده
تصویر بسوده
((بَ دِ))
دست زده، مالیده، لمس کرده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسوده
تصویر مسوده
((مُ سَ وَّ دِ))
پیش نویس، نوشته ای که بعداً اصلاح و پاکنویس شود، چرک نویس، سیاه کرده شده، نمونه ای که چاپخانه از مطالب چیده شده دهد تا تصحیح و برگردانده شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نسوده
تصویر نسوده
((نَ دِ))
هموار و لغزنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آسوده
تصویر آسوده
Relieved
دیکشنری فارسی به انگلیسی
облегчённый
دیکشنری فارسی به روسی
राहत मिली
دیکشنری فارسی به هندی