- سوتی
- در بازی الک و دولک به موقعی اطلاق شود که ضمن پرتاب دولک با الک تلاقی نکند در این صورت یک امتیاز بد به حساب آرند
معنی سوتی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شدت، زحمت
چین بر
طوطی
جامه کهنه
محکمی استواری سفتی مقابل سستی نرمی، دشواری اشکال مقابل آسانی سهولت، درشتی صلابت، بخل خست، سنگدلی بیرحمی، زحمت شفقت، محنت رنج، فقر تهیدستی، آسیب بلا آفت. یا سختی دیوار دهر. حوادث روزگار، آفتاب
نرمی ملایمی مقابل سختی، نازکی ضعف، ناتوانی ضعف، تنبلی کاهلی، بیدوامی، بیهودگی بطلان، کندی بطوء آهستگی، تامل درنگ
از ساخته های نادرست فارسی گویان از سنه تازی چنبی ترا دادی (خرد ناب)
سوگوار ماتم زده
بازاری منسوب به سوق بازاری
سرخ رنگ، گل سرخ
منسوب به سو از مردم سو
سلسله، پی در پی، پیاپی
ترکی آبدار، میفروش
آلتی کوچک که چون بر دهان بدمند سوت زند
بجز، مگر
میت، مرده، فوت شده
سوئیت، آپارتمان کوچک و مجهز
رنج، زحمت، محکمی، دشواری، کنایه از فقر، تنگ دستی، وجود نمک های قلیایی خاکی در آب
سختی کشیدن: رنج بردن، زحمت کشیدن، تحمل فقر و تنگ دستی کردن
سختی کشیدن: رنج بردن، زحمت کشیدن، تحمل فقر و تنگ دستی کردن
بی دوام بودن، ضعف، ناتوانی، کنایه از تنبلی، کنایه از نرمی و آهستگی
آلتی فلزی یا استخوانی که روی لب بگذارند و با آن سوت بزنند، در موسیقی نوعی ساز بادی شبیه فلوت و با ده سوراخ که با کنار لب نواخته می شود
پارسی ترکی گشته کیوت توبک ترکان قوتو نیز گویند
شکم پرست، عریانی و برهنگی و لختی
جمع میه، مردگان جمع میت مردگان
شرح تفسیر: اگر داند و گرنه من بگویم چون دلم دارد کتاب ناز را هرگز که کرده در جهان وستی ک (شهاب الدین خطاط) توضیح ظاهرا این کلمه ممال (وستا) (اوستا) است وچون (وستا) راگاه بغلط تفسیر (زند) پنداشته اند. این معنی را برای (وستی) قایل شده وبرای آن شعر ساخته اند
((سُ نَّ))
فرهنگ فارسی معین
ویژگی آن چه که ریشه در آداب و رسوم قدیم دارد یا از قدیم رایج بوده است، سنت گرا، پیرو سنت
مفت خور، سورچران
قطعه موسیقی که شامل چند نمایشنامه است، آپارتمان کوچکی که کلیه امکانات رفاهی را در خود جای داده است، سراچه (واژه فرهنگستان)