جدول جو
جدول جو

معنی سختی

سختی
رنج، زحمت، محکمی، دشواری، کنایه از فقر، تنگ دستی، وجود نمک های قلیایی خاکی در آب
سختی کشیدن: رنج بردن، زحمت کشیدن، تحمل فقر و تنگ دستی کردن
تصویری از سختی
تصویر سختی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سختی

سختی

سختی
محکمی استواری سفتی مقابل سستی نرمی، دشواری اشکال مقابل آسانی سهولت، درشتی صلابت، بخل خست، سنگدلی بیرحمی، زحمت شفقت، محنت رنج، فقر تهیدستی، آسیب بلا آفت. یا سختی دیوار دهر. حوادث روزگار، آفتاب
فرهنگ لغت هوشیار

سختی

سختی
پایداری، مشکل، دشواری، بخل، بی رحمی، زحمت، گرفتاری، رنج، تهیدستی.8- آسیب، بلا
سختی
فرهنگ فارسی معین

سختی

سختی
невзгоды , хрусткость , трудность , выносливость , жесткость , жесткость , твёрдость
سختی
دیکشنری فارسی به روسی