- سوت
- صدایی که به بیرون دادن نفس از دهان خارج کنند در حالی که لبها جمع شده باشد سافوت صفیر، آلتی فلزی گلی یا چوبی که در آن دمند و آوایی بر آورند سوتک
معنی سوت - جستجوی لغت در جدول جو
- سوت
- صدایی که با بیرون دادن نفس از دهان با لب غنچه شده یا با قرار دادن انگشت ها در دهان تولید شود، ابزاری که در آن دمند و آوایی برآورند، سوتک
- سوت
- صدایی که کسی از دهان خود با جمع کردن دو لب و بیرون دادن نفس خارج کند و هر صدای شبیه آن، سافوت، صفیر، شپل، شپیل، شپلت، سپیل،
آلتی فلزی، استخوانی یا پلاستیکی که با دمیدن در آن صدای زیر و بلندی ایجاد می شود، سوتک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در بازی الک و دولک به موقعی اطلاق شود که ضمن پرتاب دولک با الک تلاقی نکند در این صورت یک امتیاز بد به حساب آرند
آلتی کوچک که چون بر دهان بدمند سوت زند
آلتی فلزی یا استخوانی که روی لب بگذارند و با آن سوت بزنند، در موسیقی نوعی ساز بادی شبیه فلوت و با ده سوراخ که با کنار لب نواخته می شود
پیشوا مقتدا، خصلتی که شخص بدان لایق مقتدایی گردد، پیروی پس روی
فرانسوی زیرنشین، زیرنویس پانامه
کم اندک قلیل، ناقص
بی آواز و سخن و جای خالی، ساکت و بی سر و صدا
صفیر از دهان یا از سوت در آوردن
پرت کردن انداختن چیزی را از جایی، محو کردن نابود کردن
آلتی کوچک که چون بر دهان بدمند سوت زند
آنکه سوت زند سوت زننده
صفیر بر آوردن از دهان یا از سوت
کم، اندک، برای مثال آنچه کرده ست و آنچه خواهد کرد / سختم اندک نماید و سوتام (فرخی - ۲۲۹) ، کوچک، ناقص
در آوردن صدای ممتد خالی از حروف هجا از میان دو لب یا از آلت مخصوص، سوت کشیدن، صفیر زدن، شپلیدن، شخلیدن، شخولیدن
بی فروغ، بی رونق، ساکت و خاموش، بی سر و صدا، بی حال و نشاط
سوت زدن، در آوردن صدای ممتد خالی از حروف هجا از میان دو لب یا از آلت مخصوص، صفیر زدن، شپلیدن، شخلیدن، شخولیدن
Whistle, Whistling
свистеть , свистящий
pfeifen, pfeifend
свистіти , свистячий
gwizdać, gwizdanie
吹口哨 , 吹口哨的
assobiar, assobiando
fischiare, fischiante
silbar, silbando
siffler, sifflant
fluiten, fluitend