جدول جو
جدول جو

معنی سوت

سوت
صدایی که کسی از دهان خود با جمع کردن دو لب و بیرون دادن نفس خارج کند و هر صدای شبیه آن، سافوت، صفیر، شپل، شپیل، شپلت، سپیل،
آلتی فلزی، استخوانی یا پلاستیکی که با دمیدن در آن صدای زیر و بلندی ایجاد می شود، سوتک
تصویری از سوت
تصویر سوت
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سوت

سوت

سوت
صدایی که به بیرون دادن نفس از دهان خارج کنند در حالی که لبها جمع شده باشد سافوت صفیر، آلتی فلزی گلی یا چوبی که در آن دمند و آوایی بر آورند سوتک
فرهنگ لغت هوشیار

سوت

سوت
صدایی که با بیرون دادن نفس از دهان با لب غنچه شده یا با قرار دادن انگشت ها در دهان تولید شود، ابزاری که در آن دمند و آوایی برآورند، سوتک
فرهنگ فارسی معین

سوت

سوت
آوازی در بزرگداشت و یادآوری عزیزان، نام داران و یا پهلواناندر.، سوت، حکایت، در سانسکریت سوتر sootra آمده است داستان، حرف و عقیده ای که پایه و اساسی ندارد، سوختگی، نوعی مرض پنبه که سبب سوختن و خشک شدن پنبه گردد و.، عیب جویی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی

اسوت

اسوت
پیشوا مقتدا، خصلتی که شخص بدان لایق مقتدایی گردد، پیروی پس روی
اسوت
فرهنگ لغت هوشیار

آوت

آوت
خروج ورزشکار یا توپ یا هر وسیله دیگر بازی از حدودی که مشخص شده
آوت
فرهنگ لغت هوشیار