جدول جو
جدول جو

معنی سهیبه - جستجوی لغت در جدول جو

سهیبه
(سَ بَ)
بئر سهیبه، چاه دورتک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیبه
تصویر سیبه
سیبا، دیواری که در سر کوچه، محله یا جای دیگر برای محافظت و جلوگیری از هجوم دشمن درست کنند
فرهنگ فارسی عمید
(سُ لَ /لِ)
نوعی از خیمه. (غیاث) (آنندراج) ، اسم طعامی مصنوعی است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
مأخوذاز ترکی... و آن خندقی باشد در پناه آن جنگ سازند. (غیاث) (آنندراج). دیواری از چوب و علف دور قلعه و شهر، چپر، سور. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به سیبا شود، گلوله ای بود از زر احمر که پادشاهان در دست غلطاندندی، چنانکه بعدها لخلخلۀ عنبرین به دست گرفتندی. (از الجماهر بیرونی ص 235) ، (اصطلاح ارتش) کتیبه. ستون. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مَهَْ یَ بَ)
آنچه سبب ترس است. هذا الشی ٔ مهیبه لک، آن چیز سبب ترس تو است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سَ کَ)
نوعی از طعام. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(ذُ هََ بَ)
مصغر ذهب. زرک. پارگکی زر
لغت نامه دهخدا
(سَ بَ)
ستون خیمه. (آنندراج) (منتهی الارب) (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(قَ بَ)
مرغی است. (منتهی الارب). یک نوع مرغی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ بَ)
جامۀ کتان تنک. ج، سبائب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). پارۀ جامه. (مهذب الاسماء) ، یک دسته موی. انبوه درختان عضاه در جایی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سَبَ)
موضعی است. (معجم البلدان) :
نظرت بجرعاء السبیبه نظره
ضحی و سواد العین فی الماء غامس.
ذوالرمه (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(سَ بَ)
چاه دورقعر. (آنندراج). چاه ژرف. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سبیبه
تصویر سبیبه
یکدسته موی، جامه نازک، راه روش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سهبه
تصویر سهبه
باد چاه
فرهنگ لغت هوشیار
مغولی پرچین دیواره ای از چوب و شاخه کندک (خندق) دیواری از چوب و علف دور قلعه و شهر چپر سور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هیبه
تصویر هیبه
هیبت در فارسی ترس بیم، پرهیز، بزرگی شکوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقیبه
تصویر سقیبه
ستون چادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیبه
تصویر سیبه
((بَ))
دیواری از چوب و علف دور قلعه و شهر
فرهنگ فارسی معین