دهی است از دهستان میشه پارۀ بخش کلیبر شهرستان اهر. سکنۀ آن 212 تن. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان میشه پارۀ بخش کلیبر شهرستان اهر. سکنۀ آن 212 تن. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان دیزمار خاوری بخش ورزقان شهرستان اهر. سکنۀ آن 350 تن. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان دیزمار خاوری بخش ورزقان شهرستان اهر. سکنۀ آن 350 تن. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان آغمیون بخش مرکزی شهرستان سراب. دارای 2078 تن سکنه. آب آن از نهر آغمیان و چشمه. محصول آنجا غلات، حبوبات ومحصول دامی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان آغمیون بخش مرکزی شهرستان سراب. دارای 2078 تن سکنه. آب آن از نهر آغمیان و چشمه. محصول آنجا غلات، حبوبات ومحصول دامی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
فرقه ای از صوفیه، منسوب به ابوحفص عمر سهروردی که در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری ظهور کرده اند. سلسلۀ تصوف سهروردیه از این قرار است: ممشاد دینوری، احمد اسود دینوری، محمد بن عبدالله عمویه، رویم، ابوعبدالله محمد بن خفیف شیرازی، ابوالعباس نهاوندی، اخی فرج زنجانی، وجیه الدین عمر بن محمد، ابوحفص شهاب الدین عمر سهروردی. این سلسله تا زمان ما ادامه دارد و پیروان آن در هند و پاکستانند. (فرهنگ فارسی معین)
فرقه ای از صوفیه، منسوب به ابوحفص عمر سهروردی که در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری ظهور کرده اند. سلسلۀ تصوف سهروردیه از این قرار است: ممشاد دینوری، احمد اسود دینوری، محمد بن عبدالله عمویه، رویم، ابوعبدالله محمد بن خفیف شیرازی، ابوالعباس نهاوندی، اخی فرج زنجانی، وجیه الدین عمر بن محمد، ابوحفص شهاب الدین عمر سهروردی. این سلسله تا زمان ما ادامه دارد و پیروان آن در هند و پاکستانند. (فرهنگ فارسی معین)
یکی از دهستانهای بخش قیدار شهرستان زنجان و آن در قسمت مرکزی بخش در دره و دامنه های جنوبی کوه قیدار واقع است و مرکب است از 25 آبادی بزرگ و کوچک که حدود 12000 تن سکنه دارد. مرکز دهستان قصبۀ کرسف است. سابقاً شهری کوچک بود. (فرهنگ فارسی معین)
یکی از دهستانهای بخش قیدار شهرستان زنجان و آن در قسمت مرکزی بخش در دره و دامنه های جنوبی کوه قیدار واقع است و مرکب است از 25 آبادی بزرگ و کوچک که حدود 12000 تن سکنه دارد. مرکز دهستان قصبۀ کرسف است. سابقاً شهری کوچک بود. (فرهنگ فارسی معین)
دهی است از دهستان رومشکان بخش طرهان شهرستان خرم آباد. دارای 240 تن سکنه. آب آن از چاه. محصول آنجا غلات، لبنیات، پشم. ساکنین از طایفۀ امرائی بوده و در ساختمان و سیاه چادر سکونت دارند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان رومشکان بخش طرهان شهرستان خرم آباد. دارای 240 تن سکنه. آب آن از چاه. محصول آنجا غلات، لبنیات، پشم. ساکنین از طایفۀ امرائی بوده و در ساختمان و سیاه چادر سکونت دارند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
نعت تفضیلی از سهر. بی خواب تر. - امثال: اسهر من النجم. اسهر من جدجد، هو شی ٔ شبیه بالجراد قفّاز، یقال له صراراللیل. اسهر من قطرب، هو دویبه لاتنام اللیل کله من کثره سیرها. هذا قول ابی عمرو و غیره لایرویه اسهر و انما یرویه اسعی و یحتج بان سهره انما یکون نهاراً لا لیلاً و یستشهد بقول عبدالله بن مسعود رضی اﷲ عنه لااعرفن احدکم جیفه اللیل قطرب نهار قال و ذلک ان القطرب لایستریح النهار. (مجمع الامثال میدانی)
نعت تفضیلی از سَهَر. بی خواب تر. - امثال: اسهر من النجم. اسهر من جُدْجُدْ، هو شی ٔ شبیه بالجراد قفّاز، یقال له صراراللیل. اسهر من قطرب، هو دویبه لاتنام اللیل کله من کثره سیرها. هذا قول ابی عمرو و غیره لایرویه اسهر و انما یرویه اسعی و یحتج بان سهره انما یکون نهاراً لا لیلاً و یستشهد بقول عبدالله بن مسعود رضی اﷲ عنه لااعرفن احدکم جیفه اللیل قطرب نهار قال و ذلک ان القطرب لایستریح النهار. (مجمع الامثال میدانی)
دهی است جزء دهستان رودقات بخش مرکزی شهرستان مرند. سکنه 317 تن. آب آن از رودخانه. محصول آنجا غلات و بزرک. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. این ده را سهرقه نیز میگویند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان رودقات بخش مرکزی شهرستان مرند. سکنه 317 تن. آب آن از رودخانه. محصول آنجا غلات و بزرک. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. این ده را سهرقه نیز میگویند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
گاو سرخ: (افریدون) اول خروج بر گاو نشست تا پادشاهی بر وی مقرر شد و دیگر نامها بر حکم آنک شبانی میکردند سپید گاو سیاه گاو و سهر گاو - یعنی سرخ گاو - و مانند این نهادند
گاو سرخ: (افریدون) اول خروج بر گاو نشست تا پادشاهی بر وی مقرر شد و دیگر نامها بر حکم آنک شبانی میکردند سپید گاو سیاه گاو و سهر گاو - یعنی سرخ گاو - و مانند این نهادند
پرنده ایست از راسته سبکبالان از دسته مخروطی نوکان از خانواده گنجشکان که شبیه به بلبل و بسیار خوش آواز است و پرهایش زرد آمیخته به سبز و دارای منقاری کوتاه و پاهایی کوتاه و ضعیف و دمی هلالی است
پرنده ایست از راسته سبکبالان از دسته مخروطی نوکان از خانواده گنجشکان که شبیه به بلبل و بسیار خوش آواز است و پرهایش زرد آمیخته به سبز و دارای منقاری کوتاه و پاهایی کوتاه و ضعیف و دمی هلالی است