جدول جو
جدول جو

معنی سه - جستجوی لغت در جدول جو

سه
عدد ۳، بعد از دو و پیش از چهار
تصویری از سه
تصویر سه
فرهنگ فارسی عمید
سه
(سُهْ / سَهْ)
کون. مقعد. سرین. (ناظم الاطباء). سرین یا حلقۀ دبر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
سه
(سِ)
ترجمه ثلاث. (آنندراج) (ترجمان القرآن). عدد توصیفی. (ناظم الاطباء). علامت آن (3) است. دو بعلاوه یک. (ناظم الاطباء) :
میلا و منی ای فغ و استاد توأم من
پیش آی و سه بوسه ده و میلاویه میلاو.
رودکی.
وصال تو تا باشدم میهمانی
سزد کز تو یابم سه بوسه بهاری.
خفاف.
پس این داستان کش بگفت از خیال
ابر سیصد و سی و سه بود سال.
ابوشکور.
سه مرد از دبیران نوشیروان
دو زین هر سه پیر و یکی بد جوان.
فردوسی.
از سه بگذر که محملی نه قویست
از دو هم درگذر که آن ثنویست.
نظامی (هفت پیکر ص 54).
سه چیز است که اگر حقیر باشد آنرا استحقار نشاید کرد. (مرزبان نامه).
- سه اقنوم، اصل و سبب باشد و نزد نصارا عبارت از ظهورات باریتعالی است. و اقانیم ثلاثه عبارت از اقنوم وجود، اقنوم علم و اقنوم حیات که نه عین ذاتند و نه زاید بر ذات:
سه اقنوم و سه قرقف را به برهان
بگویم مختصر شرح موفا.
خاقانی.
- سه بعد، طول، عرض، عمق. (غیاث) :
خاقان اکبر آنکه دو عید است درسه بعد
شش روز و پنج وقت ز چار اصل گوهرش.
خاقانی.
- سه بهر، یک ثلث ساعت و بعدازظهر. (ناظم الاطباء).
- سه پاس، سه قسمت، سه بهره، سه قسمت از چهار قسمت شب:
دبیران برفتند دل پرهراس
ز شبگیر تا شب گذشته سه پاس.
فردوسی.
چو شب کودک آمد گذشته سه پاس
بیامد بر کودک اخترشناس.
فردوسی.
چو ماه از بر تخت سیمین بگشت
سه پاس از شب تیره اندرگذشت.
فردوسی.
رجوع به سپاس در همین لغت نامه شود.
- سه پور، موالید ثلاث، یعنی حیوان، نبات و معدن. سه فرزند اخشیجان. (ناظم الاطباء).
- سه پهلو، سه سو و هر چیز که دارای کنار باشد. (ناظم الاطباء).
- سه حمال، کنایه از موالید ثلاث است که شامل معدن، نبات و حیوان میباشد:
گر سه حمال کارگر داری
چار حمال خانه برداری.
نظامی.
- سه خال باز، کنایه از مکار و محیل است.
(یادداشت بخط مؤلف).
- سه خان، خانه سوم نرد. (یادداشت بخط مؤلف).
- سه طلاق گفتن یا سه طلاق بستن چیزی را، برای همیشه ترک آن کردن. واگذاردن: در حال چار تکبیر ملک خواند و عروس پادشاهی را سه طلاق بر گوشۀ چادر بست. (تاریخ جهانگشا).
- سه قبله، قبلۀ یهود و قبلۀ نصاری و قبلۀ مسلم. (از غیاث) :
دو دست و کلک تو دیدم که در تمامی جود
دو قله اند ولکن سه قبلۀ طلاب.
خاقانی.
- سه قرقف، سه کتاب است در مذهب ترسایان در شرح خاقانی نوشته که نزد نصاری سه نوع شراب است، چنانکه در قرآن مجید شراب سه نوع مذکور است: شراب طهور و شراب زنجبیل و شراب سلسبیل. (غیاث). رجوع به همین کلمه شود.
- سه مرتبه، کنایه از طفلی، جوانی و پیری. گاهی عبارت از ادنی و اوسط و اعلی. (غیاث).
- سه موالید، موالید ثلاثه.حیوان، نبات، معادن:
بودند تا نبود نزولش در این سرا
این چار مادر و سه موالید بینوا.
خاقانی.
- سه نبش، (اصطلاح بنایان) آجریا خشت که سه سوی از چهار سوی قطر آن هموار و بی شکستگی باشد. (یادداشت بخط مؤلف).
- سه نوع، موالید ثلاثه. (آنندراج) (غیاث). رجوع به هر یک از کلمات فوق شود
لغت نامه دهخدا
سه
عدد توصیفی، دو بعلاوه یک
تصویری از سه
تصویر سه
فرهنگ لغت هوشیار
سه
((س))
عددی بین دو و چهار، دو بعلاوه یک، ثلاث
سه به سی دادن: کنایه از معامله پر سود کردن
سه شدن: بد شدن، خراب شدن
تصویری از سه
تصویر سه
فرهنگ فارسی معین
سه
ثلاثةً
تصویری از سه
تصویر سه
دیکشنری فارسی به عربی
سه
Three
تصویری از سه
تصویر سه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
سه
trois
تصویری از سه
تصویر سه
دیکشنری فارسی به فرانسوی
سه
سیب، پسوندی است به معنی برای و متعلق به، از اصوات تعجب، سیب، علامت تعجب
فرهنگ گویش مازندرانی
سه
tres
تصویری از سه
تصویر سه
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
سه
три
تصویری از سه
تصویر سه
دیکشنری فارسی به روسی
سه
drei
تصویری از سه
تصویر سه
دیکشنری فارسی به آلمانی
سه
три
تصویری از سه
تصویر سه
دیکشنری فارسی به اوکراینی
سه
trzy
تصویری از سه
تصویر سه
دیکشنری فارسی به لهستانی
سه
تصویری از سه
تصویر سه
دیکشنری فارسی به چینی
سه
três
تصویری از سه
تصویر سه
دیکشنری فارسی به پرتغالی
سه
تین
تصویری از سه
تصویر سه
دیکشنری فارسی به اردو
سه
তিন
تصویری از سه
تصویر سه
دیکشنری فارسی به بنگالی
سه
สาม
تصویری از سه
تصویر سه
دیکشنری فارسی به تایلندی
سه
tatu
تصویری از سه
تصویر سه
دیکشنری فارسی به سواحیلی
سه
üç
تصویری از سه
تصویر سه
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
سه
تصویری از سه
تصویر سه
دیکشنری فارسی به ژاپنی
سه
tre
تصویری از سه
تصویر سه
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
سه
تصویری از سه
تصویر سه
دیکشنری فارسی به کره ای
سه
tiga
تصویری از سه
تصویر سه
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
سه
तीन
تصویری از سه
تصویر سه
دیکشنری فارسی به هندی
سه
drie
تصویری از سه
تصویر سه
دیکشنری فارسی به هلندی
سه
שלושה
تصویری از سه
تصویر سه
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سهراب
تصویر سهراب
(پسرانه)
سرخ روی، گلگون، شاداب، نام پسر رستم و تهمینه که در جنگ با رستم فرمانده سپاه تورانیان بود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سهره
تصویر سهره
(پسرانه)
سرخه، پرنده ای خوش آواز با پرهای سبز و زرد، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر افراسیاب تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سهند
تصویر سهند
(پسرانه)
کوه آتشفشان قدیمی در آذربایجان، نام کوهی آتشفشانی در آذربایجان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سهی
تصویر سهی
(دخترانه)
صفت سرو، راست، نام همسر ایرج پسر فریدون پادشاه پیشدادی، از شخصیتهای شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سهیزاد
تصویر سهیزاد
(دخترانه)
مرکب از سهی (صفت سرو، راست) + زاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سهیل
تصویر سهیل
(پسرانه)
روشنترین ستاره صورت فلکی سفینه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سهیلا
تصویر سهیلا
(دخترانه)
نرم و ملایم
فرهنگ نامهای ایرانی