- سنیت
- سال قحط
معنی سنیت - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تارنما، جایگاه
ساختمان، سرشت، نهاد، آفرینش، توان نیرو بنا، نهاد و آفرینش چیزی فطرت
هستی جود، جمع انیات توضیح (هستی را انیت خوانند بتازی و ماهیت دیگر است و انیت دیگر)
سیری ناپذیر
گروهی از لشکر (از 5 تا 300 و 400 تن)، لشکری که پیغامبر (ص) بذات خویش در آن نباشد و به سر کردگی یکی از صحابه فرستاده شده باشد مقابل غزوه. کنیزکی که برای جماع و تمتع باشد جمع سراری
سراپا خاموش همیشه خاموش
از ساخته های فارسی گویان جوری همگونگی
از ساخته های نادرست فارسی گویان از سنه تازی چنبی ترا دادی (خرد ناب)
قطعه ایست از موسیقی و خاص آلات موسیقی مرکب از سه تا چهار بند دارای خصایص مختلف. دیگر موسیقی سمفنیک مثل سمفونی و کنسرتو و غیره
مونث سنی چنبی روشی زن پایگاه چنبی روشن، بلند مونث سنی مقامات سنیه. مونث سنی زنی که پیرو اهل تسنن باشد
جمع سنه، سا ل ها شتان، خشکسال ها همزاد همسال، سونش، زمین چریده، تیزکردن تیغ جمع سنه در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) سالها سنون
بلند پایه
خانه گچکاری شده، گچه ستاره ای است
اشتر پوش، کناره بوب (فرش بساط)، کناره تشلیخ (سجاده)
خوبروی مرد، بسیار
پسر خوانده
زیور، مروارید که به رشته نکشیده باشند، شکار که از چیگاه شکارگر درآید
پنیر، کره، انگبین، شیره، رازیانه، زیره
سلسله، پی در پی، پیاپی
کنیز مخصوص هم بستر شدن
سوئیت، آپارتمان کوچک و مجهز
سنه ها، سالها، جمع واژۀ سنه
اجل، مرگ، املای دیگر واژۀ منیّة
مؤنث واژۀ سنیّ، رفیع، بلند، عالی، بلند مرتبه
توانگری مالداری
کم خوراک: زن، مشک جادار مشک آبگیر، روان کننده
نامی که در اول آن کلمه ابو (ابا ابی) (پدر) ام (مادر) ابن (پسر) یا بنت (دختر) باشد مانند: ابو الحسن (ابا القاسم ابی بکر) ام کلثوم ابن حاجب بنت الکرم: منم آن شیر گله منم آن پیل یله نام من بهرام گور و کنیتم بوجبله. (تاریخ ادبیات. دکتر صفا)
خواهش، آرزو
((سُ نَّ))
فرهنگ فارسی معین
ویژگی آن چه که ریشه در آداب و رسوم قدیم دارد یا از قدیم رایج بوده است، سنت گرا، پیرو سنت
قطعه موسیقی که شامل چند نمایشنامه است، آپارتمان کوچکی که کلیه امکانات رفاهی را در خود جای داده است، سراچه (واژه فرهنگستان)