تگرگ، قطره های باران که در اثر سرد شدن ناگهانی هوا در ارتفاع کم به صورت دانه های کوچک یخ می بارد، پسکک، سنگک، ژاله، یخچه، آب بسته، سنگرک، شهنگانه، شخکاسه، پسنگک
تَگَرگ، قطره های باران که در اثر سرد شدن ناگهانی هوا در ارتفاع کم به صورت دانه های کوچک یخ می بارد، پَسکَک، سَنگَک، ژالِه، یَخچِه، آبِ بَستِه، سَنگرَک، شَهَنگانِه، شَخکاسِه، پَسَنگَک
نانی باشد که از آرد گاورس و ارزن پزند. (برهان). نانی که ازگاورس پزند. (فرهنگ رشیدی). نان گاورسین. (اوبهی). نان گاورس و یا ارزن. (از ناظم الاطباء) : گفتم که ارمنیست مگر خواجه بوالعمید کو نان گندمین نخورد جز که سنگله. بوذر (از حاشیۀفرهنگ اسدی نخجوانی). ، و امروز در تداول زنان، نان سخت و زفت و ورنیامده را گویند یعنی بسیار بسیار سخت و زفت. (یادداشت بخط مؤلف)
نانی باشد که از آرد گاورس و ارزن پزند. (برهان). نانی که ازگاورس پزند. (فرهنگ رشیدی). نان گاورسین. (اوبهی). نان گاورس و یا ارزن. (از ناظم الاطباء) : گفتم که ارمنیست مگر خواجه بوالعمید کو نان گندمین نخورد جز که سنگله. بوذر (از حاشیۀفرهنگ اسدی نخجوانی). ، و امروز در تداول زنان، نان سخت و زفت و ورنیامده را گویند یعنی بسیار بسیار سخت و زفت. (یادداشت بخط مؤلف)
خارپشتی که خارهای خود را مانند تیر اندازد. (برهان) (آنندراج). خارپشت. (اوبهی) (مجمع الفرس). جانوری است از سگ کوچکتر خارهای چون تیر دارد و بمردم اندازد. (صحاح الفرس) تشی. سفر. مرزنگوش. پیهن. (یادداشت بخط مؤلف) : تو این رو سوی پارسی چون کشی یکی سنگه خواندش و دیگر تشی. اسدی. ، درخت به است که در رامسر نام سنگه بوی دهند. (جنگل شناسی ساعی ص 242)
خارپشتی که خارهای خود را مانند تیر اندازد. (برهان) (آنندراج). خارپشت. (اوبهی) (مجمع الفرس). جانوری است از سگ کوچکتر خارهای چون تیر دارد و بمردم اندازد. (صحاح الفرس) تشی. سفر. مرزنگوش. پیهن. (یادداشت بخط مؤلف) : تو این رو سوی پارسی چون کشی یکی سنگه خواندش و دیگر تشی. اسدی. ، درخت به است که در رامسر نام سنگه بوی دهند. (جنگل شناسی ساعی ص 242)