جدول جو
جدول جو

معنی سنگجوش - جستجوی لغت در جدول جو

سنگجوش
(فَ اَ تَ / تِ)
هر چیزی که با سنگ تابیده جوش آمده باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جنگجو
تصویر جنگجو
جنگاور، دلیر و شجاع
فرهنگ فارسی عمید
مقداری غذا که از چربی و قسمت مرغوب خوراکی که در دیگ در حال جوشیدن است بردارند، برای مثال ز هر خوردی که طعم نوش دارد / حلاوت بیشتر سرجوش دارد (نظامی۲ - ۱۷۴)، خلاصه، زبده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنگور
تصویر سنگور
سله، سبد، زنبیل
کماج، تختۀ گرد که میانش سوراخ دارد و در سرستون خیمه قرار می دهند، سپندوز، بادریسه، شنگرک، سنگرک، چناب، کلیچۀ خیمه
فرهنگ فارسی عمید
طعامی که برای فقیران طبخ میکنند، (ناظم الاطباء)، طعامی که صوفی دهد صوفیان دیگر را، ضیافتی درویشان را، طعامی که در خانقاه برای مجموع درویشان کنند و غالباً این در وقتی است که سالک و مریدی نو رابطریقت پذیرند، طعام عام که صوفیان در خانقاه یا در خانه مرشد دهند بنذر و مانند آن، (یادداشت مرحوم دهخدا)، طعام پختن برای فقرا، (آنندراج) :
دیگجوشی کرده ام من نیم خام
از حکیم غزنوی بشنو تمام،
مولوی
لغت نامه دهخدا
(سَ وَ)
سنگ آسا. سنگ گونه. مانند سنگ:
سنگوش در ره سیلاب کجا دارد پای
هرکه زین راه به بادی چو خسی برخیزد.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(سَ فَ)
زمینی که روی آنرا با سنگ مفروش کرده باشند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(تَ گَ)
تنگلوشا. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج) (شرفنامۀ منیری). نام کتاب لوشای حکیم رومی است و صنایع و بدایع این کتاب در برابر صنایع و بدایعارتنگ مانی نقاش است، و همچنانکه کتاب مانی را ارتنگ خوانند این کتاب را تنگ نامند. و بعضی گویند علم خانه رومیان است در صورتگری و صنایع و بدایع نقاشی، واین در مقابل نگار خانه چینی باشد. و بعضی گویند نام حکیمی است بابلی. (برهان). رجوع به تنگلوشا شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سنگاش
تصویر سنگاش
رشک و حسد و بدخواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیگجوش
تصویر دیگجوش
خوراک ساده ای که در دیگ پزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منجوش
تصویر منجوش
بنگرید به منجوق
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده یست از راسته ماکیان که در صحاری لای بوته های گون و خارها لانه میسازد و دارای پرواز مقطع و کوتاه ولی سریع می باشد، پرهایش خاکستری تیره و قدش کوچکتر از کبک است. از دانه های بذور مختلف تغذیه میکند. محل زندگیش در آسیای مرکزی و غربی و آسیای صغیر است و در ایران بسیار فراوان بوده است و آنرا جهت استفاده از گوشتش شکار میکنند (متاسفانه به علت شکار بیرون از قاعده در ایران رو به انقراض است) باقرقره قطا سنگ خور سنگ خوار اسفهرود سفرود سنگین خوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنگفرش
تصویر سنگفرش
زمینی که روی آن را با سنگ مفروش کرده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنجوق
تصویر سنجوق
ترکی پرچم، کمربند دراز، دامن علم درفش رایت، کمر بند چهار زرعی
فرهنگ لغت هوشیار
بخشی از آش و غذاهای دیگر که در اول جوش بردارند و چسبند، غلیان جوش، اول هر چیز، خلاصه زبده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنگجو
تصویر جنگجو
رزم آور، مبارز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنگجو
تصویر جنگجو
Bellicose, Warrior
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناجوش
تصویر ناجوش
Unsociable
دیکشنری فارسی به انگلیسی
موم حاصل از جداسازی عسل و شان
فرهنگ گویش مازندرانی
نخستین جوش زدن دیگ بار گذاشته شده، دیگی که آبش تازه جوش
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از ناجوش
تصویر ناجوش
антисоціальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جنگجو
تصویر جنگجو
bellicoso, guerriero
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ناجوش
تصویر ناجوش
unsozial
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جنگجو
تصویر جنگجو
belicoso, guerreiro
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناجوش
تصویر ناجوش
asociaal
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از جنگجو
تصویر جنگجو
好战的 , 战士
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ناجوش
تصویر ناجوش
antissocial
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جنگجو
تصویر جنگجو
wojowniczy, wojownik
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناجوش
تصویر ناجوش
асоциальный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جنگجو
تصویر جنگجو
войовничий , воїн
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ناجوش
تصویر ناجوش
aspołeczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جنگجو
تصویر جنگجو
kriegerisch, Krieger
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ناجوش
تصویر ناجوش
antisocial
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از جنگجو
تصویر جنگجو
воинственный , воин
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جنگجو
تصویر جنگجو
belicoso, guerrero
دیکشنری فارسی به اسپانیایی