جدول جو
جدول جو

معنی سنواء - جستجوی لغت در جدول جو

سنواء
(سَ)
سنه سنواء، سال سخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سنوات
تصویر سنوات
سنه ها، سالها، جمع واژۀ سنه
فرهنگ فارسی عمید
(تَذْ)
نوء. برخاستن به کوشش و مشقت تمام، بگرانی برخاستن: ناء بالحمل، گران و مائل گردانیدن کسی را: ناء به الحمل، منه قوله تعالی: ما ان مفاتحه لتنوء بالعصبه، ای لتنی ٔ العصبه بثقلها، افتادن از گرانباری: ناء فلان (از اضداد است). (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
یکسان. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). برابر. (مهذب الاسماء). راستاراست. برابر. (منتهی الارب) (آنندراج) : سواء لمن خالف هذا الامر صلی ام زنی، راست راست است که هرکه خلاف امامت ما بکند... (النقض ص 261) ، مثل. مانند. (منتهی الارب) (آنندراج).
- لیلهالسواء، شب سیزدهم یا چهاردهم از ماه. (منتهی الارب) (آنندراج).
، نیمۀ روز. (منتهی الارب) (آنندراج) ، خوی زشت. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، زن قبیح و زشت. زن زشت و قبیح و بدشکل و زناکار و بدعمل. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
ساعتی از شب یا از اول شب. (آنندراج) (ناظم الاطباء). ساعتی از شب یا پاره ای از شب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دختر ختنه ناکرده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَمْ)
کون. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ نَ)
ج سنه. (غیاث) (منتهی الارب). سالها. (ناظم الاطباء).
- سنوات آتیه،سالهای آینده.
- سنوات ماضیه، سالهای گذشته
لغت نامه دهخدا
(سَ)
خرمابن که یک سال بعد یک سال بار آورد. (منتهی الارب) (آنندراج). خرمابن که سالی بار آورد و سالی نه. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(سَفْ)
استر سریع تیزرو. (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سِعْ)
زن پلیدزبان بیرون آینده از شوی بفدا. (اقرب الموارد) (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(فَنْ)
امراءهفنواء، زن بسیار و انبوه موی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، شجره فنواء، درخت بسیارشاخ فراخ سایه. (منتهی الارب). فنّاء است و نون دوم به واو بدل شده است. (از اقرب الموارد). رجوع به فنن شود
لغت نامه دهخدا
(قَنْ)
مؤنث اقنی. زن بلندبینی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَجْ)
ناقه سجواء، شتر ماده که وقت دوشیدن آرام و قرار گیرد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، امراءه سجواءالطرف، زن آرمیده چشم. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سَخْ)
زمین نرم فراخ. ج، سخاوی. (منتهی الارب). زمین نرم. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اَنْ)
ج نوء، منزل های ماه. (مهذب الاسماء). ستارۀ مایل بغروب یا آن طالع است و آن منزلی است قمر را از منازل بیست وهشت. (آنندراج). مجادیح السماء، انواء آسمان و نوء غروب کردن منزلی از منازل ماه و طلوع کردن منزلی دیگر مقابل آن. (منتهی الارب) : و توالت الانواء فیها (فی مرسی جزیره خالطه) و نحن ننتظر فرجاً من اﷲ تعالی. (ابن جبیر). منازل را انوائی است که علماء درآن اختلاف دارند و ما در اینجا ملخص آنچه را که ابوالقاسم عبدالرحمان بن اسحاق زجاجی در کتاب خود درباره انواء آورده است ذکر میکنیم: سال را چهار جزء است و هر جزء آنرا هفت نوء بود و هر نوء را سیزده روز است مگر نوء جبهه که چهارده روز است (در آن یک روز زیاد شده تا سال سیصدوشصت وپنج روز کامل گردد) و آن مقداری است که خورشید در آن بروج دوازده گانه فلک را می پیماید. برای هر برجی دو منزله و یک سوم منزله است و هرگاه که آفتاب بمنزلی از این منازل فرود آید برج را بپوشاندچه آفتاب سی درجه را میپوشاند 15 درجه از پس آن و مانند آن از پیش آن و هرگاه از آن منزل منتقل شود آشکار گردد. پس اگر اتفاق افتد که طلوع کند منزلی از این منازل به صبحگاهان و غروب کند رقیب آن پس آن نوء بود و این جز یک بار در سال برای هیچ منزلی از منازل آفتاب اتفاق نیفتد و نوء مأخوذ است از ناء ینوء به معنی سنگین بار برخاستن. رجوع به التفهیم و بلوغ الارب ص 228 و تاریخ تمدن جرجی زیدان شود.
لغت نامه دهخدا
(حَ)
ناقه حنواء، ناقۀ گوژپشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مؤنث احنی به معنی گوژپشت و منحنی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ نَفْ فُ)
اندوهگین کردن کسی را، زشت گردیدن. (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
افکندن هستۀ خرما از دهان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دانه های خرما انداختن از دهان. (آنندراج). هسته بیوکندن. (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا
تصویری از فنواء
تصویر فنواء
پر موی زن، پر شاخه فراخسایه: درخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنوات
تصویر سنوات
سالها
فرهنگ لغت هوشیار
راس گری (راس سفر) بسیار راسی، هسته دار شدن، روا کردن نیاز، فربه گرداندن جمع نوع سقوط ستاره یکی از منازل بیست و هشت گانه و طلوع رقیب آن از مشرق. توضیح تازیان می پنداشتند که هر گاه ستاره ای از منزلی ساقط شود و ستاره دیگر در مقابل طلوع کند ناچار باران و باد و گرما و یا سرما خواهد آمد. یا علم انواء. یکی از علوم عهد جاهلیت عرب بود هوا شناسی از روی سقوط ستاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سعواء
تصویر سعواء
پاس درازی از شب پاسی از شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفواء
تصویر سفواء
استر تیز رو، گرد باد، اسپ با پیشانی کم مو
فرهنگ لغت هوشیار
زمین فراخ و نرم زمین پهناور پهندشت، جمع سخی، خواپران هم آوای خواهران جوانمردان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجواء
تصویر سجواء
اشتر رام مادینه، آرمیده چشم زن
فرهنگ لغت هوشیار
شخ زمین خشک و سخت، سال سخت، دو ساله بر درختی که هر دو سال یکبار بر دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنوات
تصویر سنوات
((سَ نَ))
سال ها. جمع سنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انواء
تصویر انواء
جمع نوء، سقوط ستاره یکی از منازل بیست و هشت گانه و طلوع رقیب آن از مشرق. تازیان می پنداشتند که هرگاه ستاره ای از منزلی ساقط شود و ستاره دیگر در مقابل آن طلوع کند، ناچار باران و باد و گرما و یا سرما خواهد آمد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سناء
تصویر سناء
((سَ))
روشنایی، فروغ، بلندی، رفعت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سواء
تصویر سواء
((سَ))
وسط، میانه، یکسان، برابر، جز، مگر
فرهنگ فارسی معین
سال ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد