جدول جو
جدول جو

معنی سندریطس - جستجوی لغت در جدول جو

سندریطس
(سَ دَ طِ)
نام گیاهی است. سمسیقا. (فرهنگ فارسی معین). محرف سیدریطیس. رجوع به سندیریطس و سیدریطیس شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

صمغی زرد رنگ و تلخ شبیه کهربا که از پوست درختی پیوسته سبز از تیرۀ مخروطیان به دست می آید و در طب و نقاشی به کار می رود، سندر، کنایه از زرد رنگ، برای مثال کمان را به زه کرد پس اشکبوس / تنی لرز لرزان رخی سندروس (فردوسی - ۳/۱۸۴)
فرهنگ فارسی عمید
اسم یونانی و به معنی شبیه الحدید است به سریانی سمیقا گویند و آن گیاهی است ربیعی. (از مخزن الادویه و تحفۀ حکیم مؤمن). اما در فهرست مخزن الادویه سندبریس آمده است و صحت آن مشکوک است. رجوع به سندریطس، سندبریطس و سندرس شود
لغت نامه دهخدا
به معنی رهاننده، معجون کاکنج. (از بحر الجواهر) (به معنای رهایی بخش) معجون کاکنج. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خَ دَ)
می کهنه. شراب کهنه. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). ج، خنادر، گندم کهنه. (منتهی الارب). منه: حنطه خندریس
لغت نامه دهخدا
(سَ دَ)
سرو کوهی. (یادداشت مؤلف) ، نوعی از ’تویا’ و درورنی و گلاساژ نوعی از کاغذ بکار است. زرنیخ احمر. از یونانی ’سندرش’ صمغ زردی که از درختی مخصوص در آفریقا جاری شود و نیز بنوعی از معدنیات اطلاق گردد. (از حاشیه برهان قاطع چ معین). سندر است که صمغی باشد شبیه به کاه ربا و روغن کمان را از آن پزند و فرق میان سندروس و کاه ربا این است که کاه ربا را چون در آتش نهند از آن بوی مصطکی آید و از سندروس بوی بغایت ناخوش آید. (غیاث) (برهان). صمغی است زرد که روغن کمان از آن گیرند. (انجمن آرای ناصری). صمغ زرد شفافی است که از هند آرند و بعضی گفته اند که صمغ ساج است و آن چون کهربا کاه را کشد، لیکن از کهربا در عمل جذب سست تر است و در طب بکار برند. (یادداشت مؤلف). صمغی است که برنگ زعفران زند و ابوعلی در قانون گوید: که صمغ درخت ساج است. (یادداشت مؤلف از مفردات قانون چ تهران ص 216). دزی آورده است که دو نوع است: هندی و سبتی. (از دزی ج 1 ص 693) :
مگر ایمنی از سرای فسوس
که گه سندروس است و گه آبنوس.
فردوسی.
دارد خجسته غالیه دانی ز سندروس
چون نیمه ای ز عنبر سارا بیا کنی.
منوچهری.
ز فریاد شیپور وآواز کوس
پدید آمد از سرخ گل سندروس.
نظامی.
، رنگ سرخ. (برهان) :
زمین تازه شد کوه چون سندروس
ز درگاه برخاست آوای کوس.
فردوسی.
تو گفتی که ابری برنگ آبنوس
بیامد ببارید از او سندروس.
فردوسی.
، مطلق زرد. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) (انجمن آرا) :
رخ لاله رخ گشت چون سندروس
به پیش سپهبد زمین داد بوس.
فردوسی.
، سنگی است از سواحل دریای خزر. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خندریس
تصویر خندریس
می کهنه، گندم مانده شراب کهنه پاده کهن
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته سرو کوهی، تبریزی، نارون سرو کوهی، صمغی که از گونه های سرو کوهی استخراج میشود و در طب قدیم مورد استعمال بوده ضمنا از آن جهت ساختن دانه تسبیح یا گردن بند استفاده میکردند از مخلوط سندروس و روغن بزرگ روغنی به نام روغن کمان حاصل میکرده اند که از آن جهت چرب کردن کمانها استفاده میشد حجرالسندروس، تبریزی، نارون
فرهنگ لغت هوشیار
سخت و دراز، کمان استوار، نیزه کبود، پیکان سفید، شیر از جانوران، ستبر، پیگال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خندریس
تصویر خندریس
((خَ دَ))
شراب کهنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سندروس
تصویر سندروس
((سَ دَ))
سرو کوهی، صمغی که از گونه ای سرو کوهی استخراج می شود و در طب قدیم مورد استعمال بوده ضمناً از آن در ساختن دانه تسبیح یا گردن بند استفاده می کرده اند، از مخلوط سندروس و روغن بزرک روغنی به نام روغن کمان حاصل می کرده اند
فرهنگ فارسی معین