جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خندریس

خندریس

خندریس
می کهنه. شراب کهنه. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). ج، خنادر، گندم کهنه. (منتهی الارب). منه: حنطه خندریس
لغت نامه دهخدا

خندلیس

خندلیس
شتر مادۀ فربه سست گوشت. خندلس. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد) (نشوءاللغه)
لغت نامه دهخدا

خندروس

خندروس
ذرت. ذرت مکه، گندم مکه. (ناظم الاطباء). خالاون. حنطۀ رومی. سلت. (یادداشت بخط مؤلف) : جان گوید گندم رومی بود و در لغت عرب سلت را خندروس گویند و معنی آن درپارسی جو گندم بود، یعنی جوی که به گندم مشابهت دارد و جان گوید آن نوعی است از گندم که لون او سیاه بود و آرد او بقوت بود بمثابه......بحنطه مشابهت داردو غذای او نیک بود. (ترجمه صیدنۀ ابوریحان). تخمی است شبیه بگندم که آن را گندم رومی خوانند و شعیر رومی هم می گویند. (برهان قاطع). رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن شود، ترخنه شیر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

اندراس

اندراس
ژندگی کهنه شدن پاره پاره شدن، کهنگی پاره پاره شدگی
اندراس
فرهنگ لغت هوشیار

خندریلی

خندریلی
می کهنه، گندم مانده یونانی تازی گشته کاسنی دشتی از گیاهان گیاهی است از تیره مرکبیان و آن نوعی از کاسنی بری است و تلخ مزه و دارای ساقه باریک و گلهای زرد رنگ است. شاخه هایش صمغی چسبناک تولید کنند و آن در آسیا و ارویا روید
فرهنگ لغت هوشیار