- سندانی
- منسوب به سندان، سندان گوش
معنی سندانی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
محبوس
کسی که در محبس باشد آنکه در زندان و از آزادی محروم است
هر اندازه، چندان
سخن شناسی ادیبی، شاعری، نیکو سخن گویی
مونث سندان ماچه خر نیرومند
کسی که در زندان به سر می برد، محبوس
کسی که در محبس باشد
Prisoner
заключённый
Gefangener
ув'язнений
więzień
prisioneiro
prigioniero
prisionero
prisonnier
gevangene
narapidana
سجينٌ
אָסִיר
mfungwa
นักโทษ
افزار آهنی ضخیم که آهنگران قطعه آهن را بر روی آن می گذارند و با پتک یا چکش می کوبند
افزار آهنی ضخیم که آهنگران قطعۀ آهنی را به روی آن می گذارند و با پتک یا چکش می کوبند، میخ ستبر و یا تکۀ آهن زیر کوبۀ در
آهسته و روان ملایم معتدل، حالت حرکتی معتدل