- سنام
- کوهان شتر
معنی سنام - جستجوی لغت در جدول جو
- سنام
- رکن معظم هر چیز، شریف قوم، بزرگ قوم،
کوهان شتر، کمرگاه، گودبان، گرده بان، گردبان
- سنام ((سَ))
- کوهان شتر، بزرگ قوم، رکن عظیم از هر چیزی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بالا رفتن دود، افرازه یابی
معتبر
مشهور، معروف، نامی، نامدار، نام آور
انام، خلق، جن وانس
درود، نیک روز
آشیانه وحوش
نکوهنده، آستانک (بلا) پتیاره
یراق و زین اسب، لگام، دهنه و سر افسار
سیاهی دیگ، ذغال انگشت، می گوارا، جامه ترمینه، موی سیاه
سیاهی
روان شدن اشک
پنهان وپوشیده
انبر، سرشیشه، تیزی در تیغ
رامبخش از نام های خداوند، آرامش، آشتی سازش، درود گردن نهادن، درود گفتن تهیت گفتن، بی عیب بودن، گردن نهادگی، درود گویی تهیت، بی عیبی تندرستی سلامت، درود، مراسمی که در عید ها در پیشگاه شاه یا رئیس مملکت برقرار شود و طبقات مختلف کشوری و لشگری و نمایندگان دول خارجه وی را تهیت گویند، احترام نظامی که هر فرد سپاهی نسبت به مافوق خود انجام دهد و آن معمولا عبارت است از خبر دار بودن و بالا بردن دست راست و قرار دادن نوک پنجه دست مزبور نزدیک شقیقه، ذکریست که نماز گذار در آخرین رکعت نماز گوید و نماز جز بدان تمام نشود و آن را دو صیغه است: السلام علینا و علی عبادالله الصالحین السلام علیکم و رحمه الله و برکاته. نماز گزار هر یک از این دو سلام را بدهد دیگری مستحب شود. یعنی سلامت و بی گزند باشید، تهنیت گفتن
بیمار شدن
تند و سبک، جمع سم، زهرها، سوراخ ها
میوه دادن دو سال یکبار چون کویک خرمابن
سر نیزه
کوسه کوسج، تنک ریش
موضعی است از دریا که آبش تنگ باشد و تهش گل بوده و بیم آن باشد که کشتی در آنجا بند شود
ناسازی دشمنی خوک شنگی (شنگ خرطوم) آنندراج سناد را با کرگدن برابر دانسته که درست نیست، ماده شتر تنومند پساچند آک در پساوند چون زمین و زمان دود و دید اختلاف داشتن، اختلاف، در شعر عربی اختلاف حذو و اختلاف تاسیس است و در شعر پارسی اختلاف ردیف است چنانکه گفته اند: کنی ناخوش بما بر زندگانی اگر از مادمی دوری گزینی. ردف قافیه اول الف است و ردف قافیه دوم یاء
دوده که بر در و دیوار نشسته، نو رنگی اندودن به رنگی دیگر، چراغ
قطعه ایست از موسیقی و خاص آلات موسیقی مرکب از سه تا چهار بند دارای خصایص مختلف. دیگر موسیقی سمفنیک مثل سمفونی و کنسرتو و غیره
دراز شکم، دراز بد بختی
بلند پایه
جمع سهم
بها و قیمت، بها کردن متاع
نامی، مشهور، معروف، هم نام
بیمار شدن، بیماری، دردمندی
مردم، مخلوقات، آفریده شدگان
سرمای سخت، سجد، سجن، شجد، شجام