جدول جو
جدول جو

معنی سناطه - جستجوی لغت در جدول جو

سناطه
(تَ نَ نُ)
کوسه گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
اناطه اناطهً، آویخت آنرا. (ناظم الاطباء). آویختن. معلق کردن. (فرهنگ فارسی معین). تعلیق. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(تَ)
سالاسال دادن کسی را چیزی، سالانه کردن کسی بر کاری. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، یک سال بعد یک سال بار آوردن خرمابن. (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سَ خَ)
بوی بد، چرک و ریم، نشان دباغت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
خوب و نیکو گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). نیک صورت شدن. (المصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(سِ یَ)
همه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). یقال: اخذه بسنایته، گرفت همه آنرا. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سُ طَ)
رخت خانه. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ نَشْ شُ)
دراززبان شدن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی) ، درازدست و چیره شدن. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رَض ض)
نومید شدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). رجوع به قنوط و قنط شود
لغت نامه دهخدا
(زَ طَ)
یا زناته. ناحیتی به سرقسطه از جزیره اندلس. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(حِ طَ)
گندم فروشی. (منتهی الارب). حرفۀ حنّاط. (اقرب الموارد) ، حنوطفروشی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
مرد کوسه که وی را ریش نباشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کوسه. (دهار) ، مرد سبک ریش در رخسار یا آنکه ریش بر زنخ او باشد نه بر عارض. ج، سنط، اسناط. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قناطه
تصویر قناطه
نومید گشتن نومید ی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سباطه
تصویر سباطه
فرو هشتگی در موی، تپ زدگی، خاکروبه، آخالدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنابه
تصویر سنابه
مونث سناب دراز شکم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سناخه
تصویر سناخه
چرک، بو گرفتگی، ترشید گی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سناعه
تصویر سناعه
خوب و نیکو گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سناهه
تصویر سناهه
میوه دادن دوسال یکبار چون کویک خرمابن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنایه
تصویر سنایه
آب کشیدن با شتر، همه سراسر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفاطه
تصویر سفاطه
رخت خانه خوشرویی جوانمرد گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقاطه
تصویر سقاطه
افتاده چفت شب بند در
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلاطه
تصویر سلاطه
دراز زبانی زبان درازی، چیره دستی چیرگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حناطه
تصویر حناطه
گندم فروشی، کافور فروشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سناه
تصویر سناه
میوه دادن دو سال یکبار چون کویک خرمابن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سناط
تصویر سناط
کوسه کوسج، تنک ریش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اناطه
تصویر اناطه
آویختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اناطه
تصویر اناطه
((اِ طِ یا طَ))
آویختن، معلق کردن، موکول کردن
فرهنگ فارسی معین