- سمیهاء
- سخنان یاوه دروغ بیهوده (باطل)
معنی سمیهاء - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سیم از ماهیان، موریانه
زن گندمگون، پارسی تازی گشته سمیرا از نام های زنان سمیرا نام دارد آن جهانگیر سمیرا را مهین بانوست تفسیر (نظامی)
هم اندیشی، همکاوی
سرخی هوه چوبه از گیاهان، سرخروی، از نام های تازی، دیر دار (بائو باب) مصغر ححمراء. سرخک، هوه چوبه
مرضی است شبیه به جدری (نوعی آبله)
فرنی آشی است از شیر و آرد
آموزشگاه یا موسسه که جمعی از اهل یک حرفه گرد آیند و مطالب مربوط به حرفه خود را فرا گیرند
در بوستان چاپ نولکشور (هند) 1925 ص 208 چنین آمده: سمیلان جو بر نگیرد قدم وجودیست بی منفعت چون عدم و در حاشیه نوشته: سمیلان به فتح یکم و کسر دوم آنچه مثل نوباوه ها که بعد از درویدن کشت جو و غیره برآید و بار نیاورد و بی منفعت باشد، بر نگیرد قدم. یعنی پای بر ندارد مراد نمی بالد و پا نمیگیرد یعنی گل و لای سیل که هر جا مانده است و جاری نیست وجود بی منفعت است که حکم عدم دارد زیرا که از او نفع به کسی (نمی رسد) ولی این قول مقنع نیست. در بوستان به اهتمام امیر خیزی تبریز 1310 ص 10 بیت به همین طرز آمده و در حاشیه سمیلان نوشته شده: بقیه آب در ته حوض و غیره در نسخه چاپ فروغی این بیت آمده اما در نسخه چاپ قریب حذف شده. با آنکه در مقدمه همین چاپ (ص لط) درج گردیده آقای فرزان سمیلان را حدسا به چوشمال تصحیح کرده اند و شملال در عربی شتر تندرو است ولی هیچیک از نسخ موجود این صورت را ندارد
دانه سیاه، دانه دل دانه سیاه، نقطه سیاه دل حبا القلب دانه دل
تازی گشته از عبری واتراز شناسی دانستن رازوات ها (حروف)، تردستی چشم بندی، نشان نشانه، شکوه
شباهنگ از ستارگان
((س))
فرهنگ فارسی معین
دسته ای از دانشجویان با تحصیلات عالی که زیر نظر یک استاد، در رشته ای خاص به تحقیق و ایراد سخنرانی می پردازند، درس گروهی (واژه فرهنگستان)، محل گردهمایی محققین یک رشته، سلسله سخنرانی هایی درباره موضوعی معین که بیشتر جنبه آموزشی دارد
جلسه ای که در آن مجموعه ای از سخنرانی ها دربارۀ موضوعی خاص در زمان و مکان معین ارائه می شود، مکان برگزاری چنین جلسه ای
آب دادن تیغ، گرم کردن اسپ، به آب رسیدن، تیز کردن
کلانسرین زن
جمع سفیه، نادانان نادان بی اطلاع، ابله احمق کم عقل جمع سفهاء
مونث اسمر گندمگون زن مونث اسمر زن گندم گون
سخنان یاوه دروغ بیهوده (باطل)
مونث سمی زهر آلود، جمع سمیات
شخ زمین خشک و سخت، سال سخت، دو ساله بر درختی که هر دو سال یکبار بر دهد
نشنه، نما
دلپرده گشپرده، شاخه کویک، چادر زر بفت
یونانی تازی شگته ماهی زکاب (زکاب مرکب که در دویت کنند) از آبزیان
گیاهی شبیه کاسنی که در طب به کار می رود
لب کبود، ساگ کم گوشت، بج کم خون، پلک نازک
کور زن، پوشیده پوشیدگی مونث اعمی زن نابینا، کوری، پوشیدگی
زمین بی نشانه
تیره لب زن، زن سیاه لب یا گندم گون لب
برابر، مقابل، پایان