جدول جو
جدول جو

معنی سویداء

سویداء((سُ وَ یا وِ))
دانه سیاه، نقطه سیاه دل
تصویری از سویداء
تصویر سویداء
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با سویداء

سویداء

سویداء
دانه سیاه، دانه دل دانه سیاه، نقطه سیاه دل حبا القلب دانه دل
سویداء
فرهنگ لغت هوشیار

سویداء

سویداء
سوداء. (بحر الجواهر). مصغر سوداء. (منتهی الارب) ، میانۀ دل. (بحر الجواهر). میان دل. (مهذب الاسماء) (دهار). دانۀ دل. (دهار) (منتهی الارب). سویداءالقلب. دانۀ دل. (ناظم الاطباء). رجوع به سودا و سویدا شود
لغت نامه دهخدا

سویطاء

سویطاء
شوربایی که در آن آب و پیاز و دیگر دیگ افزار آن زائد باشد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

رویداء

رویداء
نرم رفتن، نرم راندن. (ناظم الاطباء). رجوع به اِرواد شود
لغت نامه دهخدا

سوداء

سوداء
یکی از الخاط چهارگانه بدن، مرض مالیخولیا، فساد فکر، خیالبافی، و بفارسی بمعنی عشق و جنون و هوا و هوس هم گویند، خل سیاهابی از خل (خلط) های چهارگانه، سیاه مونث اسود سیاه، یکی از اخلاط چهار گانه که مقر آن طحال است، مالیخولیا وسواس، خیال فاسد، دلگیر ملالت، هوی و هوس میل شدید، عشق. یا سر (به کسر اول و تشدید یا تخفیف دوم) و سوداء. اسرار و اندیشه های باطن: ای که انکار کنی عالم درویشانرا - تونه (چه) دانی که سودا و سر است ایشانرا ک (بدایع سعدی چاپ کاویانی ص 3) توضیح بعضی سر و سودا به فتح سین اول خوانند و صحیح نیست: جانم ز سر کون بسودا در اوفتاد دل زو سبق ببرد و بغوغا در اوفتاد (عطار) یا سودا دل (قلب) دانه دل سویدای قلب
فرهنگ لغت هوشیار

سویدا

سویدا
سُوَیدا، خال یا نقطۀ سیاهی در دل که محل احساسات است، سُوَیدای دِل، حَبَّةُ القَلب، حَبَّه دِل
سویدای دل: سویدا
سویدا
فرهنگ فارسی عمید