جدول جو
جدول جو

معنی سمیطیه - جستجوی لغت در جدول جو

سمیطیه
(سُ مَ طی یَ)
سمطیه. شمیطیه. اصحاب یحیی بن ابی السمیط معتقد به امامت محمد پسر دیگر امام جعفر صادق (ع) بجای امام موسی کاظم (ع) و معتقد به امامت پسران محمد. (خاندان نوبختی ص 257). و رجوع به مقالات اشعری ص 27، الفرق ص 65 و الخطط مقریزی ج 4 ص 173. اصحاب یحیی بن (ابی) سمیط زعم ایشان آن است که امام فاخر و بحر زاخر آن بحق و صواب ناطق ابی عبداﷲ جعفر صادق رضی اﷲ عنه فرمود که امام شما و پیشوای ارباب هدی نام او موافق نام کریم حضرت رسالت پناه علیه صلوات اﷲ تواند بود و امام طاهر ابی جعفر محمد باقر رضی اﷲ عنه به امام فاخر و بحر زاخر فرمود که اگر ترا پسری شود بنام او، او را مسمی دار و او را امام شمار هر آینه امام بعد از صادق فرع آن اصل کریم باشد محمد. (ترجمه الملل و النحل شهرستانی چ نائینی ص 181)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سمینه
تصویر سمینه
(دخترانه)
مؤنث سمین، چاق، فربه
فرهنگ نامهای ایرانی
(سُ حَ می یَ)
نام قریه ای است در طریق یمامه از نیاج، و گویند از نواحی یمامه است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(یُ)
دهی است از بخش موسیان شهرستان دشت میشان، واقع در 43000گزی جنوب باختری موسیان، سر راه اتومبیل رو دزفول به موسیان، با 250 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن در تابستان اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
دهی از دهستان بهمن شیر از بخش مرکزی شهرستان آبادان است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران، ج 6)
لغت نامه دهخدا
(مُ سَیْ یَ بی یَ)
تأنیث مسیبی که منسوب به مسیب است، نام سکه هائی که توسط مسیب بن محمد بن ربع الریوند ملک بخارا در قرون اولیۀ اسلامی در بخارا ضرب می شده است و مشهور به دراهم مسیبیه بوده است. این دراهم فقط در بخارا و توابع آن رواج داشت. دو برادر دیگر مسیب به نامهای محمد و غطریف نیز درهم هائی در بخارا سکه زدند که به نامهای خودشان (محمدیه، غطریفیه) موسوم بود. (سمعانی برابر کلمه ریوندی) (النقود العربیه ص 150) (احوال و اشعار رودکی تألیف سعید نفیسی ص 71)
لغت نامه دهخدا
(مَ حی یَ)
مسیحیه. تأنیث مسیحی. رجوع به مسیحی شود، ترسایان. (ناظم الاطباء). عیسویان. مسیحیان.
- ملت مسیحیه، مذهب ترسایان. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رُ مَ کی یَ)
اعتماد رمیکیه، شاعره ای از مردم اندلس و کنیز رمیک بن حجاج بود و بدو منسوب است و بعدها به معتمد بن عباد رجوع کرد و اووی را بزنی گرفت و معتمد بن عباد حاکم اشبیلیه بود. یوسف بن تاشفین به اشبیلیه تاخت و معتمد و رمیکیه را به اسارت گرفت و دست بسته به ’اغمات’ مراکش فرستاد و رمیکیه مدتی قبل از معتمد در اغمات بسال 488 هجری قمریدرگذشت. (از الاعلام زرکلی) (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
قالی وپلاس، پارچۀ خشن، اطاقی که در اطرافش آینه نصب کرده باشند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سِ طَ)
تثنیۀ سماط، دورویه. دو رسته از درختان و مردم. (از غیاث) (آنندراج) :
دورویه سماطین آراسته
نشینندگان جمله برخاسته.
نظامی.
رجوع به سماط و سماطان شود
لغت نامه دهخدا
(سُ قی یَ)
سماق فروش. (مهذب الاسماء). تتری بای. (دهار)
لغت نامه دهخدا
(سَ دی یَ)
دهی از دهستان حسین آباد بخش شوش شهرستان دزفول. کنار راه آهن اهواز به تهران. دارای 500 تن سکنه و آب آن از رودخانه کرخه است. محصول آن غلات، برنج و کنجد است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قُ مَ طَ رَ)
تصغیر قمطره:
شیرین خط آوری چو شکر در قمیطره.
سوزنی.
رجوع به قمطره شود
لغت نامه دهخدا
(عُ مَ ری یَ)
نام فرقه ای است از غلاه و از فروع خطابیه، اصحاب عمیر بن بیان عجلی و از حیث عقاید شبیه به فرقۀ بزیغیه بوده اند، ولی به مرگ خود عقیده داشتند و مثل یعمریه امام جعفر صادق (ع) را خدا میدانستند. (از خاندان نوبختی تألیف عباس اقبال ص 260). رجوع به مقالات اشعری ص 21، شهرستانی ص 137، الفرق ص 236 و خطط ج 4 ص 174 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ سی یَ)
یمین ناحق. (منتهی الارب) (آنندراج). سوگند به ناحق. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عمیسه. رجوع به عمیسه شود
لغت نامه دهخدا
(عُ مَ سی یَ)
یمین ناحق. (از منتهی الارب). عمیسه. رجوع به عمیسه شود
لغت نامه دهخدا
(سَ بَ یَ)
شهری است از اعمال نابلس و در آن شهر قبر زکریا و یحیی (ع) است. (منتهی الارب). و یاقوت بنقل از احمد بن طیب سرخسی در رساله ای که در آن به وصف میر معتضد جهت جنگ با خمارویه پرداخته است آرد: شهری است نزدیک سمیساط که از اعمال آن بر جانب اعلای بشمار می رود و دارای حصاری است... آنگاه آرد: و من گویم که سبسطیه شهری است از نواحی فلسطین که میان آن و بیت المقدس دوروزه راه است و قبر زکریا ویحیی بن زکریا (ع) و گروهی از پیامبران و صدیقان در آن است و از اعمال نابلس باشد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(سِ طی یَ)
قصیدۀ سمطیه به معنی قصیدۀ مسمط است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سُ طَ لَ)
از اعمال بصره است. (الوزراء و الکتّاب ص 87)
لغت نامه دهخدا
(تَیْ یَ)
از فرق غلات و مشبهۀ شیعه. از اصحاب زراره بن اعین می باشند و بهمین سبب زراریه هم نامیده می شوند. این فرقه علم و قدرت و حیات و سمع و بصر را برای خدای تعالی حادث می دانستند و در باب امامت نیز از واقفه بودند. (از خاندان نوبختی تألیف عباس اقبال ص 253)
لغت نامه دهخدا
(حَ دی یَ)
دهی از دهستان نهرهاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز. این ده در دشت واقع و سکنۀ آن 600 تن میباشد. آب آن از رود خانه کرخه و محصول آن غلات، صیفی، سبزی، هندوانه و سیب زمینی و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه شوسه دارد و دارای دبستان است. ساکنین از طایفۀ بنی طرب می باشند. قصر شیخ خزعل در این آبادی است که فعلاً در اختیار اداره کشاورزی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(اَ نی یَ)
مدرسه ای بوده است در دمشق، گویند در آن حال که غزالی ترک مسند درس گفته و سیر و سیاحت اختیار کرده بود وارد این مدرسه شد. حلقۀ درس دائر بود و استاد سخنان او را تدریس و ’قال الغزالی’ تکرار می کرد. غزالی از بیم اعجاب و غرور بر خویشتن بهراسید و بترک دمشق گفت. (از غزالی نامه ص 153)
لغت نامه دهخدا
(اَ ری یَ)
نام محلی در 145700 گزی تهران بفاصله 3400 گزی سرچمن بین تهران و شاهی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اُ دی یَ/یِ)
نام دو ده از بخش هندیجان شهرستان خرمشهر. سکنۀ یکی 180 و از آن دیگری 100 تن است. محصول آن غلات وآبش از چاه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سُ مَ ری یَ)
نوعی از کشتی. (آنندراج) (منتهی الارب) : رای تفرقهم رکب سمیریّه و اخذمعه طبیباً. (کامل ابن اثیر ج 7 ص 101) ، نوعی مسکوک که مردی یهودی بنام سمیر سکه می زد: ضرب دراهم اسلامیه را مردی از یهود که از اهل تیماء و مسمی بسمیر بود مینمود و بدین سبب دراهم مضروب وی را سیمیریه می نامیدند. (رسالۀ اوزان و مقادیر مقریزی)
لغت نامه دهخدا
(سُ بَ طِ لَ)
شهری است از افریقیه و گمان کرده اند که سبیطله همان جیرجیر است. بین این شهر و بین قیروان هفتاد میل است. (ذیل تاریخ سیستان ص 87 از معجم البلدان) : جیرجیر با دویست هزار سوار بیرون آمد بجایی که سبیطله گویند تا هفتاد میل از قیروان. (تاریخ سیستان ص 78)
لغت نامه دهخدا
(شَ طی یَ)
نام قبیله ای از تازیان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ طَ)
سلک مروارید. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سُ مَ طی یَ)
یا سمیطیه یا شمیطیه اصحاب یحیی بن ابی السمیط معتقد به امامت محمد پسر دیگر امام جعفر صادق (ع) بجای امام موسی کاظم (ع) و معتقد به امامت پسران محمد. (از خاندان نوبختی ص 257)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سمیریه
تصویر سمیریه
گونه ای کشتی ناو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سعیدیه
تصویر سعیدیه
چادر یمنی، نام روستایی در مسر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سماطین
تصویر سماطین
دو رویه، دو رسته، سفره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسیحیه
تصویر مسیحیه
مونث مسیحی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقیطه
تصویر سقیطه
کم خرد زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمیره
تصویر سمیره
خط
فرهنگ واژه فارسی سره