جدول جو
جدول جو

معنی سمپاش - جستجوی لغت در جدول جو

سمپاش
آنکه سم را در جایی بپاشد، آلتی فلزی که در درون آن سم ریزند و به وسیله پاشیدن محتوی آن حشرات را از بین برند
فرهنگ لغت هوشیار
سمپاش
((سَ))
آن که سم را در جایی می پاشد، آلتی فلزی که در آن سم می ریزند و به وسیله پاشیدن محتوی آن حشرات موذی و آفات را از بین می برند
تصویری از سمپاش
تصویر سمپاش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پاشیدن سم در جایی برای انهدام حشرات مانند مگس پشه و غیره، گفتن سخنانی برای تولید اختلاف در میان جمعی و ایجاد فساد یا تبلیغ بد کردن ضد کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرپاش
تصویر سرپاش
گرز گران عمود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سم پاش
تصویر سم پاش
زهر پاش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سم پاش
تصویر سم پاش
دستگاهی که به وسیلۀ آن سم پاشی کنند، آنکه سم می پاشد، پاشندۀ سم، مامور دفع آفات که مزارع و باغ ها و جاهای دیگر را بر ضد حشرات و آفات نباتی سمپاشی می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرپاش
تصویر سرپاش
((سَ))
سرپاشنده، گرز گران، عمود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرپاش
تصویر سرپاش
گرز گران، گرز، از آلات جنگ که در قدیم به کار می رفته و از چوب و آهن ساخته می شده و سر آن بیضی شکل یا گلوله مانند بوده و آن را بر سر دشمن می زدند، کوپال، گرزه، دبوس، لخت، چماق، سرکوبه، عمود، مقمعه
فرهنگ فارسی عمید