- سمپاش
- آنکه سم را در جایی بپاشد، آلتی فلزی که در درون آن سم ریزند و به وسیله پاشیدن محتوی آن حشرات را از بین برند
معنی سمپاش - جستجوی لغت در جدول جو
- سمپاش ((سَ))
- آن که سم را در جایی می پاشد، آلتی فلزی که در آن سم می ریزند و به وسیله پاشیدن محتوی آن حشرات موذی و آفات را از بین می برند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پاشیدن سم در جایی برای انهدام حشرات مانند مگس پشه و غیره، گفتن سخنانی برای تولید اختلاف در میان جمعی و ایجاد فساد یا تبلیغ بد کردن ضد کسی
گرز گران عمود
زهر پاش
دستگاهی که به وسیلۀ آن سم پاشی کنند، آنکه سم می پاشد، پاشندۀ سم، مامور دفع آفات که مزارع و باغ ها و جاهای دیگر را بر ضد حشرات و آفات نباتی سمپاشی می کند
گرز گران، گرز، از آلات جنگ که در قدیم به کار می رفته و از چوب و آهن ساخته می شده و سر آن بیضی شکل یا گلوله مانند بوده و آن را بر سر دشمن می زدند، کوپال، گرزه، دبوس، لخت، چماق، سرکوبه، عمود، مقمعه