جدول جو
جدول جو

معنی سمن - جستجوی لغت در جدول جو

سمن
(دخترانه)
یاسمن، رازقی، یاسمن
تصویری از سمن
تصویر سمن
فرهنگ نامهای ایرانی
سمن
فربهی، چاقی
تصویری از سمن
تصویر سمن
فرهنگ لغت هوشیار
سمن
فربه شدن، چاق شدن، فربهی، چاقی
تصویری از سمن
تصویر سمن
فرهنگ فارسی عمید
سمن
((سَ مَ))
یاسمن
تصویری از سمن
تصویر سمن
فرهنگ فارسی معین
سمن
((س مَ))
فربهی، چاقی
تصویری از سمن
تصویر سمن
فرهنگ فارسی معین
سمن
یاس، درختچه ای زینتی با گل های زرد، سفید یا بنفش، یاسمین، سجلاط، یاسمن، یاسم
تصویری از سمن
تصویر سمن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سمنه
تصویر سمنه
چنته چوپان از گیاهان، شیرینک از گیاهان کیس الراعی، شیرینک
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی شیرینی که معمولا در هفت سین گذارند. طرز تهیه: گندم را سه روز در آب خیس کنند سپس در میاورند و در پارچه ای ریزند و در ظرفی گذارند و گاه به گاه پف نم به آن زنند تا وقتی که گندم ریشه زند. سپس آنرا در یک سینی پخش کنند و کناری گذارند تا با اندازه یک سانتیمتر از سر گندم سبزی بیرون زند بعد در چرخ کنند و به شیره آن که با چرخ گرفته شده به مقدار چهار برابر اصلی آرد گندم افزایند. سپس مانند فرنی بهم زنند تا ته نگیرد و نسوزد آنگاه مانند پلو دم کنند و پس از دم کشیدن بردارند و مصرف کنند
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی شیرینی که معمولا در هفت سین گذارند. طرز تهیه: گندم را سه روز در آب خیس کنند سپس در میاورند و در پارچه ای ریزند و در ظرفی گذارند و گاه به گاه پف نم به آن زنند تا وقتی که گندم ریشه زند. سپس آنرا در یک سینی پخش کنند و کناری گذارند تا با اندازه یک سانتیمتر از سر گندم سبزی بیرون زند بعد در چرخ کنند و به شیره آن که با چرخ گرفته شده به مقدار چهار برابر اصلی آرد گندم افزایند. سپس مانند فرنی بهم زنند تا ته نگیرد و نسوزد آنگاه مانند پلو دم کنند و پس از دم کشیدن بردارند و مصرف کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمند
تصویر سمند
اسب زرد رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمند
تصویر سمند
اسب زرده، اسب زرد رنگ
فرهنگ فارسی عمید
((سَ مَ))
نوعی شیرینی که از شیره گندم سبز کرده و آرد می پزند و در سفره هفت سین می گذارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سمند
تصویر سمند
((سَ مَ))
اسبی که رنگش مایل به زردی باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سمنت
تصویر سمنت
((س مِ نْ))
سیمان
فرهنگ فارسی معین
نوعی خوراک شبیه حلوا که از شیرۀ گندم سبزکرده و آرد پخته می شود و بیشتر برای عید نوروز درست می کنند و آن را در بساط هفت سین می گذارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سمنت
تصویر سمنت
سیمان، از مصالح مهم ساختمانی که از ترکیب ۴۰ درصد خاک رس و ۶۰ درصد سنگ آهک در کوره های مخصوص ساخته می شود و مخلوط آن با آب و ماسه پس از مدت کمی مانند سنگ سخت می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسمن
تصویر اسمن
فربه تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسمن
تصویر تسمن
فربه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسمن
تصویر اسمن
سمین تر، فربه تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سمنوی
تصویر سمنوی
(دخترانه)
خوشبو، معطر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سمن ناز
تصویر سمن ناز
(دخترانه)
مرکب از سمن (یاسمن) + ناز (زیبا)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سمن گل
تصویر سمن گل
(دخترانه)
گل یاسمن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سمن سیما
تصویر سمن سیما
(دخترانه)
سمن (فارسی) + سیما (عربی)، سمن چهره
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سمن رو
تصویر سمن رو
(دخترانه)
سمن چهره
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سمن رخ
تصویر سمن رخ
(دخترانه)
سمن چهره
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سمن دیس
تصویر سمن دیس
(دخترانه)
مانند سمن، مانند یاسمن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سمن چهره
تصویر سمن چهره
(دخترانه)
آنکه چهره ای سفید و لطیف چون سمن دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سمن چهر
تصویر سمن چهر
(دخترانه)
سمن چهره
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سمن پیکر
تصویر سمن پیکر
(دخترانه)
آنکه اندامی سفید و لطف چون سمن دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سمن بر
تصویر سمن بر
(دخترانه)
آنکه اندامی سفید و لطیف چون سمن دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سمن اندام
تصویر سمن اندام
(دخترانه)
سمن پیکر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سمندون
تصویر سمندون
سمندر آذرشین
فرهنگ لغت هوشیار
سمندر آذرشین جانوری از رده ذوحیاتین دمدار که خود تیره خاصی را به وجود آورده است. این جانور دارای قدی متوسط (حد اکثر 25 سانتی متر) و پوستی تیره رنگ با لکه های زرد تند میباشد. محل زندگی سمندر در اماکن نمناک تاریک و غارها و تغذیه وی از حشرات و کرمهاست. بدنش نسبتا فربه است و بدنی استوانه یی شکل ختم میشود. حیوانی است بی آزار ولی ماده ای لزج از پوست وی ترشح میشود که سوزاننده است سالامندرا سالا ماندر. توضیح گفته اند وی در آتش نمیسوزد و آن اغراق آمیز است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمندوک
تصویر سمندوک
سمندر آذرشین
فرهنگ لغت هوشیار
جانوری از رده ذوحیاتین دمدار که خود تیره خاصی را به وجود آورده است. این جانور دارای قدی متوسط (حد اکثر 25 سانتی متر) و پوستی تیره رنگ با لکه های زرد تند میباشد. محل زندگی سمندر در اماکن نمناک تاریک و غارها و تغذیه وی از حشرات و کرمهاست. بدنش نسبتا فربه است و بدنی استوانه یی شکل ختم میشود. حیوانی است بی آزار ولی ماده ای لزج از پوست وی ترشح میشود که سوزاننده است سالامندرا سالا ماندر. توضیح گفته اند وی در آتش نمیسوزد و آن اغراق آمیز است
فرهنگ لغت هوشیار