جدول جو
جدول جو

معنی سمسمی - جستجوی لغت در جدول جو

سمسمی
شخص شل و سست آنکه کارها ره به کندی و تانی انجام دهد فسفسی
تصویری از سمسمی
تصویر سمسمی
فرهنگ لغت هوشیار
سمسمی
((س س))
شخص شل و سست، آن که کارها را به کندی و تأنی انجام دهد، فسفسی
تصویری از سمسمی
تصویر سمسمی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سمسمه
تصویر سمسمه
یک کنجد واحد سمسم یک کنجد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمسم
تصویر سمسم
کنجد از گیاهان کنجد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمسم
تصویر سمسم
روباه
گرگ، پستانداری وحشی و گوشت خوار شبیه سگ اما از آن قوی تر و درنده تر که در موقع گرسنگی به چهارپایان و حتی به انسان حمله می کند، ذیب، ذئب، سرحان، اغبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسمی
تصویر مسمی
نامیده شده، نام نهاده شده، مترجم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسمی
تصویر مسمی
((مُ سَ م ما))
نامیده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سمسم
تصویر سمسم
کنجد، دانۀ کنجد
فرهنگ فارسی عمید
سریانی تازی گشته مرزنگوش از گیاهان گیاهی است از تیره نعنایان که شبیه اسطوخودوس است و در نواحی معتدل آسیا و افریقا و اروپا میروید سندریطس حدیدی. توضیح گونه ای از این گیاه به نام شاطرا یا بطونیقا نامیده میشود که در طب مورد استفاده دارد
فرهنگ لغت هوشیار