- سمد
- همیشه
معنی سمد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ستایش
آمدن ایاب: رفت و آمد مقابل رفت ذهاب، بازگشت، اقبال روی آوردن بخت خجستگی مقابل نیامد. یا آمد کار. خجستگی یمن میمنت
دستک
زهرآگین، زهری
شنیدن، گوش
گرانجان
راستا
سانتی
فایده، نفع، منفعت
از سرما مردن، از میان بردن چشم آماه از بیماری ها چشم آماسیده، آب بدمزه، آب شور، چرکین: جامه، جمع رمداء، شترمرغان درد چشم، ورمی که در طبقه ملتحمه پدید آید
بی نقش، بی نگار
ظرفی باشد از چوبهای باریک و نیز طبقی که در آن میوه و گل می گذارند و آنرا تفت هم میگویند
ناآگاه، خودپسند، بر آمده پستان بر آمده و پر شیر، سراینده سرود گوی، بازی کننده، پیوسته رونده شتر و جز آن
یخ، برف یخ، برف
ستایش و شکر
فروکش، بیهوشی
ستدن اخذ دریافت. یا ستد و داد. ستدن و دادن خرید و فروش
جمع ساجد، نگونیا کنندگان سرمای سخت
گرم، آماس
چیزی که حرارت و گرمی نداشته باشد
پشیمانی، اندوه، آزورزی گشن تیزورن ورن (شهوه) گشن به دام نری گفته می شود که در تخم کشی از آن سود جویند بستن در را، بند کردن چاه انباشته، جمع سدیم، آبریزان، ستارگان ابری، مه های نازک گشن تیزورن، نام جایی در تو را
جمع سده، پیشخانه ها آستانه ها تخت ها
همیشه، دائم، جاوید
آسمان، بلندی، آسمانه (سقف)، پرده، سایبان، ابر، باران نیکو آسمان، جمع سماوات. یا سما و عالم. نزد قدما یکی از شعب علوم طبیعی در معرفت اجسام بسیطه و مرکبه و احکام بسایط علوی و سفلی، آوازه نیک آسمان، جمع سماوات. یا سما و عالم. نزد قدما یکی از شعب علوم طبیعی در معرفت اجسام بسیطه و مرکبه و احکام بسایط علوی و سفلی
افسانه، مشهور، معروف و بمعنای دهر و روزگار
خستن گوش زخم کردن گوش، شکوفه برآوردن
بخشنده و با گذشت
زشت ناپسند، بیشرم بیحیا، جمع سماج سمجاء
بد و ناخوش و زشت، بدمزه، ناشیرین