- سماوه
- حمله کردن، کالبد هر چیزی، سقف خانه
معنی سماوه - جستجوی لغت در جدول جو
- سماوه
- رواق خانه، پرده که از سقف آویخته باشند، کالبد هر چیز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مکر حیله
خواپری هم آوای خواهری زرواس رادی جهان او راست میدادر به شادی که و مه را همی بخشد به رادی (گرگانی) بخشش جوانمردی
سینه بند زنان
آویز گنی زشتی، پافشاری، سپید چشمی
باشه (قوش ترکی)
آسمانی منسوب به سما آسمانی
یک قسم ابزار فلزی جهت جوش آوردن آب که آتشخانه را در میانش قرار داده اند
شنودن گوشی گوشی دورآو (تلفن) گوشی پزشکی
خاکشی خاکشی خاکشیر
سمناک جوانمردی رادی، چشم پوشی گذشت، آسانگیری
آسمانی، کنایه از خداوندی
وسیله ای فلزی برای جوش آوردن آب
ساماکچه، سینه بند، پیش بند، سینه بند زنان، پستان بند، سماخچه، سماکچه
سقف
بلدرچین، پرنده ای با بال های کوتاه منقار کوچک و صدای بلند، سمان، کرک، کراک، سلویٰ، بدبده، ورتیج، وشم
بلدرچین، پرنده ای با بال های کوتاه منقار کوچک و صدای بلند، سمان، کرک، کراک، سلویٰ، بدبده، ورتیج، وشم
بلدرچین
مکر، حیله، فریب، نیرنگ، حقّه، تزویر، اشکیل، دستان، دلام، چاره، قلّاشی، دویل، نارو، شکیل، شید، کلک، خاتوله، خدعه، ریو، گول، ترفند، دغلی، تنبل، ترب، غدر، روغان، احتیال، گربه شانی، کید
زر خالص، ریزه زر
زر سوده و ریزه ریزه، ریزۀ زر، زر خالص، برای مثال فزون زان که بخشی به زائر تو زر / نه ساوه نه رشته برآید ز کان (فرالاوی - شاعران بی دیوان - ۴۱)
اشوی است نامهایش پاک است نامهای او (خدا)