یک قسم ابزاری فلزی جهت جوش آوردن آب که آتش خانه را در میانش قرار داده اند. (ناظم الاطباء). خودجوش. آلتی فلزی که در درون آن خانه ای تعبیه شده و برای جوش آوردن آن جهت چای و غیره بکار رود. در بالای آن قوری چای را جای دهند تا دم کشد. (فرهنگ فارسی معین)
یک قسم ابزاری فلزی جهت جوش آوردن آب که آتش خانه را در میانش قرار داده اند. (ناظم الاطباء). خودجوش. آلتی فلزی که در درون آن خانه ای تعبیه شده و برای جوش آوردن آن جهت چای و غیره بکار رود. در بالای آن قوری چای را جای دهند تا دم کشد. (فرهنگ فارسی معین)
پستانداری گوشت خوار با بدنی باریک و کشیده، پاهای کوتاه، پوست نرم و لطیف و به رنگ سرخ مایل به سیاه یا خاکستری که آن را برای پوستش شکار می کنند سمور آبی: در علم زیست شناسی سگ آبی، بیدستر، بیدست، بادستر، ویدستر، سگلاب، سقلاب، هزد، قندس
پستانداری گوشت خوار با بدنی باریک و کشیده، پاهای کوتاه، پوست نرم و لطیف و به رنگ سرخ مایل به سیاه یا خاکستری که آن را برای پوستش شکار می کنند سمور آبی: در علم زیست شناسی سگ آبی، بیدستر، بیدست، بادستر، ویدستر، سگلاب، سقلاب، هزد، قندس
پادشاه بدان جهت که بینایی از نظر بسوی آن کوتاهی میکند و خیره میشود و متحیر میگردد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پادشاه، گویا بدان جهت باشد که دیده از نگریستن بدو ناتوان است و متحیر میگردد. (از اقرب الموارد) ، تاری چشم. (ناظم الاطباء). ج، سمادیر، پردۀ چشم. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
پادشاه بدان جهت که بینایی از نظر بسوی آن کوتاهی میکند و خیره میشود و متحیر میگردد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پادشاه، گویا بدان جهت باشد که دیده از نگریستن بدو ناتوان است و متحیر میگردد. (از اقرب الموارد) ، تاری چشم. (ناظم الاطباء). ج، سمادیر، پردۀ چشم. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
قریه ای است به استرآباد. (آنندراج). چراگاه ممتازی است به پهنای نیم فرسخ که سکنۀ استرآباد ایام تابستان درآنجا در کلبه های کوچک سنگی یا چادر بسر میبرند. (ترجمه سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 139)
قریه ای است به استرآباد. (آنندراج). چراگاه ممتازی است به پهنای نیم فرسخ که سکنۀ استرآباد ایام تابستان درآنجا در کلبه های کوچک سنگی یا چادر بسر میبرند. (ترجمه سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 139)
مخفف هاماوران است که ولایت عربستان و یمن باشد. (انجمن آرا). سراسر ولایت شام و یمن را گویند. (برهان) : چو شاه هماور به شهراندرون بیامد بننشست با رهنمون. فردوسی. رجوع به هاماوران شود
مخفف هاماوران است که ولایت عربستان و یمن باشد. (انجمن آرا). سراسر ولایت شام و یمن را گویند. (برهان) : چو شاه هماور به شهراندرون بیامد بننشست با رهنمون. فردوسی. رجوع به هاماوران شود
مخفف هم آورد. (انجمن آرا). رجوع به هم آورد شود، به معنی خواجه تاش هم هست که هم صاحب و هم خداوند باشد یعنی دو کس یا بیشتر که یک صاحب و یک خداوند دارند، چه آور به معنی خداوند و صاحب هم آمده است. (برهان)
مخفف هم آورد. (انجمن آرا). رجوع به هم آورد شود، به معنی خواجه تاش هم هست که هم صاحب و هم خداوند باشد یعنی دو کس یا بیشتر که یک صاحب و یک خداوند دارند، چه آور به معنی خداوند و صاحب هم آمده است. (برهان)
دهی است از دهستان جی بخش حومه شهرستان اصفهان. دارای 2017 تن سکنه. آب آن از زاینده رود. محصول آنجا غلات، پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
دهی است از دهستان جی بخش حومه شهرستان اصفهان. دارای 2017 تن سکنه. آب آن از زاینده رود. محصول آنجا غلات، پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان ساوه. دارای 218 تن سکنه است. آب آن از قنات. محصول آن غلات، انار، بنشن، بادام. شغل اهالی زراعت و گله داری، جاجیم و گلیم بافی. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان ساوه. دارای 218 تن سکنه است. آب آن از قنات. محصول آن غلات، انار، بنشن، بادام. شغل اهالی زراعت و گله داری، جاجیم و گلیم بافی. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
منسوب که آسمان باشد. (آنندراج) (ناظم الاطباء) : تن زمینی است میارایش و بفگن بزمین جان سماویست بیاموزش و بربر بسماش. ناصرخسرو. و در این زمان دعوی هیچ آفتی از سماوی و ارضی نکنیم. (تاریخ قم ص 157) ، کبود و لاجوردی. (ناظم الاطباء)
منسوب که آسمان باشد. (آنندراج) (ناظم الاطباء) : تن زمینی است میارایش و بفگن بزمین جان سماویست بیاموزش و بربر بسماش. ناصرخسرو. و در این زمان دعوی هیچ آفتی از سماوی و ارضی نکنیم. (تاریخ قم ص 157) ، کبود و لاجوردی. (ناظم الاطباء)
پارسی تازی گشته سمور پستانداری از رده گوشتخواران که تیره خاصی به نام تیره سموریان را به وجود میاورد. این جانور دارای قدی کوتاه و انگشت رواست و بدنش باریک و کشیده و پوستش نرم و از گوشتخواران کامل است. محل زندگی حیوان مذکور بیشتر اروپای مرکزی و آسیاست. قدش در حدود 70 سانتیمتر و موهایش خاکستری تیره است و دارای لکه های سفید در زیر گردن میباشد. پوزه اش باریک ولی کشیده نیست. جانوری است که شبها جهت شکار از لانه اش خارج میشود و به لانه های مرغان و کبوتران حمله میکند و با بی رحمی شدید آنها را میکشد (مشهور است بقدری پرندگان اهلی را میکشد که از خون آنها گیج و مست میشود) یا کلاه سمور. کلاهی که از پوست سمور سازند، جند بیدستر
پارسی تازی گشته سمور پستانداری از رده گوشتخواران که تیره خاصی به نام تیره سموریان را به وجود میاورد. این جانور دارای قدی کوتاه و انگشت رواست و بدنش باریک و کشیده و پوستش نرم و از گوشتخواران کامل است. محل زندگی حیوان مذکور بیشتر اروپای مرکزی و آسیاست. قدش در حدود 70 سانتیمتر و موهایش خاکستری تیره است و دارای لکه های سفید در زیر گردن میباشد. پوزه اش باریک ولی کشیده نیست. جانوری است که شبها جهت شکار از لانه اش خارج میشود و به لانه های مرغان و کبوتران حمله میکند و با بی رحمی شدید آنها را میکشد (مشهور است بقدری پرندگان اهلی را میکشد که از خون آنها گیج و مست میشود) یا کلاه سمور. کلاهی که از پوست سمور سازند، جند بیدستر