مخفف آسمانه، یعنی سقف خانه. (برهان) (از آنندراج). آسمانه. سقف خانه. (ناظم الاطباء) ، پرنده ای است کوچک و آنرابترکی بلدرچین و بلغت دیگر کرک خوانند و در عربی نیز همین معنی دارد. (برهان). مرغ سمان که به عربی سلوی و بترکی بلدرچین گویند. (آنندراج) (از فرهنگ رشیدی). پرندۀ کوچکی که بیشتر در گندم زارها می باشد و کرک و بلدرچین نیز گویند. (ناظم الاطباء) : لب چشمه ها بر شخنشار و ماغ زده صف سمانه همه دشت و راغ. اسدی (گرشاسب نامه ص 337). و من و سلوی برای ایشان بخواست و آن ترانگبین است و سمانه. (مجمل التواریخ و القصص). بلبل من که بمقنع پیوست چون سمانه که بچادر گیرند. خاقانی. چون مست شود ز بادۀ حق شهباز شود کهین سمانه. مولوی
مخفف آسمانه، یعنی سقف خانه. (برهان) (از آنندراج). آسمانه. سقف خانه. (ناظم الاطباء) ، پرنده ای است کوچک و آنرابترکی بلدرچین و بلغت دیگر کَرَک خوانند و در عربی نیز همین معنی دارد. (برهان). مرغ سمان که به عربی سلوی و بترکی بلدرچین گویند. (آنندراج) (از فرهنگ رشیدی). پرندۀ کوچکی که بیشتر در گندم زارها می باشد و کرک و بلدرچین نیز گویند. (ناظم الاطباء) : لب چشمه ها بر شخنشار و ماغ زده صف سمانه همه دشت و راغ. اسدی (گرشاسب نامه ص 337). و من و سلوی برای ایشان بخواست و آن ترانگبین است و سمانه. (مجمل التواریخ و القصص). بلبل من که بمقنع پیوست چون سمانه که بچادر گیرند. خاقانی. چون مست شود ز بادۀ حق شهباز شود کهین سمانه. مولوی
سمانه در خواب پسر غلام بود، یا پسر خدمتکار. اگر بیند سمانه بگرفت یا کسی بدو داد، دلیل که خدمتکار یا غلامش را فرزند آید. اگر سمانه نر بود، پسر است. اگر ماده بود، دختر است، اگر بیند سمانه از دستش بگریخت، دلیل که فرزند یا غلامش هلاک شوند. محمد بن سیرین دیدن سمانه بر چهار وجه است. اول: فرزند و غلام. دوم: روزی حلال. سوم: منفعت. چهارم: مال. سمانه درخواب مال و روزی حلال است. اگر دید گوشت سمانه میخورد، دلیل است روزی حلال یابد.
سمانه در خواب پسر غلام بود، یا پسر خدمتکار. اگر بیند سمانه بگرفت یا کسی بدو داد، دلیل که خدمتکار یا غلامش را فرزند آید. اگر سمانه نر بود، پسر است. اگر ماده بود، دختر است، اگر بیند سمانه از دستش بگریخت، دلیل که فرزند یا غلامش هلاک شوند. محمد بن سیرین دیدن سمانه بر چهار وجه است. اول: فرزند و غلام. دوم: روزی حلال. سوم: منفعت. چهارم: مال. سمانه درخواب مال و روزی حلال است. اگر دید گوشت سمانه میخورد، دلیل است روزی حلال یابد.
سقف، چخت، سقف خانه، آشکوب، برای مثال تا همی آسمان توانی دید / آسمان بین و آسمانه مبین (عماره - شاعران بی دیوان - ۳۶۱)، ارتفاع معینی که برای ابر یا بخار تعیین کنند
سقف، چخت، سقف خانه، آشکوب، برای مِثال تا همی آسمان توانی دید / آسمان بین و آسمانه مبین (عماره - شاعران بی دیوان - ۳۶۱)، ارتفاع معینی که برای ابر یا بخار تعیین کنند
سقف.سمک. عرش. آشکوب. اشکوب. آسمانخانه: تا همی آسمان توانی دید آسمان بین و آسمانه مبین. عماره. وز دژم روی ابر پنداری کآسمان آسمانه ای است خدنگ. فرخی. همی پیچید سر را بر بهانه گهی دیدی زمین گه آسمانه. (ویس و رامین). در و دیوار و بوم و آسمانه نگاریده بنقش چینیانه. (ویس و رامین). کنون لاجرم چون سخن گفت بایدت بماند ترا چشم بر آسمانه. ناصرخسرو. بین ای مه آسمان و مبین آسمانه را وآهنگ باغها کن بگذار خانه را. مسعودسعد. و قولی دیگر آن است که (بناء) آسمانۀ خانه باشد که مبنی نباشد، چون آسمانۀ خیمه و خباء عرب. (تفسیر ابوالفتوح رازی). از آسمانۀ ایوان کسری اندر ملک ترا رفیعتر است آستانه ودرگاه. انوری. ز جاه تو نه عجب کاختران کرانه کنند بر آسمان ز موازات آسمانۀ تو. انوری. شرار آتش عزمش ز فرط استعداد بر آسمانۀ گردون نشست و اختر شد. کمال اسماعیل. ، آسمان: ز تنگنای زمینم هزار آسیب است برای عیش فراخ آسمانه میجویم. کمال اسماعیل
سقف.سَمْک. عرش. آشکوب. اَشکوب. آسمانخانه: تا همی آسمان توانی دید آسمان بین و آسمانه مبین. عماره. وز دژم روی ابر پنداری کآسمان آسمانه ای است خدنگ. فرخی. همی پیچید سر را بر بهانه گهی دیدی زمین گه آسمانه. (ویس و رامین). در و دیوار و بوم و آسمانه نگاریده بنقش چینیانه. (ویس و رامین). کنون لاجرم چون سخن گفت بایدْت بماند ترا چشم بر آسمانه. ناصرخسرو. بین ای مه آسمان و مبین آسمانه را وآهنگ باغها کن بگذار خانه را. مسعودسعد. و قولی دیگر آن است که (بناء) آسمانۀ خانه باشد که مبنی نباشد، چون آسمانۀ خیمه و خباء عرب. (تفسیر ابوالفتوح رازی). از آسمانۀ ایوان کسری اندر ملک ترا رفیعتر است آستانه ودرگاه. انوری. ز جاه تو نه عجب کاختران کرانه کنند بر آسمان ز موازات آسمانۀ تو. انوری. شرار آتش عزمش ز فرط استعداد بر آسمانۀ گردون نشست و اختر شد. کمال اسماعیل. ، آسمان: ز تنگنای زمینم هزار آسیب است برای عیش فراخ آسمانه میجویم. کمال اسماعیل