- سماطان
- دو رسته از درختان یا از مردم
معنی سماطان - جستجوی لغت در جدول جو
- سماطان
- دو صف یا دو رده از درختان یا مردم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دو رویه، دو رسته، سفره
همچنان
فلاسک
پادشاهان
فرانسوی بازمان
دو گوش
اصفهان، آهنگی از موسیقی
فوتک: نای کاواک که بدان مرغان را اندازند
نوعی سنگ سخت و تیزه مایل بسرخی حجر حدیدی صندل جدیدی
سراینده، در حال سرودن
جمع سلطان، چیرگان شاهان جمع سلطان پادشاهان، جمع سلطان
جمع سما، آسمان
جمع سماک ماهی فروشان
در بوستان چاپ نولکشور (هند) 1925 ص 208 چنین آمده: سمیلان جو بر نگیرد قدم وجودیست بی منفعت چون عدم و در حاشیه نوشته: سمیلان به فتح یکم و کسر دوم آنچه مثل نوباوه ها که بعد از درویدن کشت جو و غیره برآید و بار نیاورد و بی منفعت باشد، بر نگیرد قدم. یعنی پای بر ندارد مراد نمی بالد و پا نمیگیرد یعنی گل و لای سیل که هر جا مانده است و جاری نیست وجود بی منفعت است که حکم عدم دارد زیرا که از او نفع به کسی (نمی رسد) ولی این قول مقنع نیست. در بوستان به اهتمام امیر خیزی تبریز 1310 ص 10 بیت به همین طرز آمده و در حاشیه سمیلان نوشته شده: بقیه آب در ته حوض و غیره در نسخه چاپ فروغی این بیت آمده اما در نسخه چاپ قریب حذف شده. با آنکه در مقدمه همین چاپ (ص لط) درج گردیده آقای فرزان سمیلان را حدسا به چوشمال تصحیح کرده اند و شملال در عربی شتر تندرو است ولی هیچیک از نسخ موجود این صورت را ندارد
خدمتکار میخانه، سبوکش میخانه
سماها، آسمان ها، جمع واژۀ سما
در حال سرودن، در حال آوازخوانی
آوازی در دستگاه همایون، اصفهان، برای مثال نه چنان راست نهادی تو سپاهان و عراق / که کس از راهزنان ناله کند جز طنبور (سلمان ساوجی - لغت نامه - سپاهان)
واضح، هویدا، نمودار، پیدا و آشکار
نمایان شدن: ظاهر شدن، آشکار شدن
نمایان شدن: ظاهر شدن، آشکار شدن
چنان که بود
ظاهر و آشکار، واضح، هویدا
آهنگی از موسیقی، اصفهان
چنان که بود
سلطان ها، فرمانرواها، پادشاه ها، برهان ها، قدرت ها، جمع سلطان