جدول جو
جدول جو

معنی سلیاء - جستجوی لغت در جدول جو

سلیاء
(سَ)
گوسپندی که سلای آن در شکمش مانده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
درنگ کردن و پس ماندن. یقال: الیأت الناقه، ای ابطأت. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(اَلْ)
مؤنث الیان، بمعنی بزرگ سرین و دنبه آور و بزرگ دنبه. ج، الایا. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَلْ)
ابن هیثم. از همراهان علی بن ابی طالب (ع) در جنگ جمل. (از حبیب السیر چ خیام ج 1، ص 529)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
زنی که حنا نبسته باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). زنی که خضاب نکند. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ نَصْ صُ)
ستان افکندن و بر قفا انداختن. (آنندراج). افکندن زن خود را بر پشت جهت جماع، نیزه فروکردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
مؤنث اسلع، زن کفیده پای. (ناظم الاطباء) ، زن برص زده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
روغن کشی. اسم است مصدر را. ج، اسلئه. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سُلْ لا)
ته خرما. (غیاث) (منتهی الارب) (آنندراج). ته خرما. الوات سلاه. (مهذب الاسماء) ، مرغی است. (آنندراج) (منتهی الارب). یک نوع مرغی است. (ناظم الاطباء) ، نوعی از پیکان به شکل خار خرما. (آنندراج) (منتهی الارب). قسمی از نیزه که شبیه است بخار خرمابن. ج، سلاه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
لوبیا. (فهرست مخزن الادویه). دانه ای است شبیه به نخود که بخورند آنرا. (منتهی الارب). چیزی است مثال نخود بخورند آنرا. (مهذب الاسماء). نوعی از حبوبات مانند نخود نیک سپید و بدان زنان را صفت کنند به سپیدی. فیقال: کانها لیاه. و رجوع به لوبیا شود، نوعی از ماهی که از پوست آن سپر نهایت محکم و نیکو باشد، زمین دور از آب. لیا (مقصوراً). لیّاء. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَیْ یا)
لیا. لیاء. زمین دور از آب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سلتاء
تصویر سلتاء
زن بی برناک برناک نبسته (برناک حنا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علیاء
تصویر علیاء
بلند نای، آسمان، لچه (قله کوه)، کار شگرف کار سترگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیاء
تصویر لیاء
نخود سپید، کوسه ماهی
فرهنگ لغت هوشیار