بیونانی نمک چینی را گویند که شوره باشد و باروت را از آن سازند و درهندوستان بدان آب سرد کنند. و بعضی گویند سنگی باشدبغایت سست و بزردی مایل و چون نزدیک زبان آورند زبان را بگزد و اگر آنرا با آرد باقلا بر نقرس ضماد کنندنافع باشد. (برهان قاطع). حکیم مؤمن آرد: آسیوس به الف ممدوده بلغت یونانی اسم نمک چینی است و آن نمکی است که بر روی سنگ سفید سبک و نوعی بر روی سنگ مایل بزردی از نم دریا بهم میرسد و آنرا آسیوس و نمک را زهرۀ اسیوس نامند و شبیه است به نوشادر و قوی تر از سنگ او است و بهترین سنگ، سریعالتفتیت است که رگهای زرد قلیل غایر داشته باشد. در سیم گرم و خشک و بالذع و معفن و جهت قروح کهنۀ یابسۀ عسرالاندمال و بردن گوشت زیاده و با عسل منقی زخمها و با موم روغن مانع انتشار قروح خبیثه و با آرد باقلی جهت نقرس و طلاء اوبا سرکه جهت سپرز و گرده، با صمغالبطم و زفت جهت تحلیل خنازیر و مغسول هر دو بدستور تغسیل اقلیمیا، ملطف و جالی بصر و جهت بردن بیاض و رفع آثار نافع و بالخاصیه زهرۀ اسیوس قاطع خون لهاه است و خوردن او با عسل جهت قرحۀ شش نافع و مورث سحج و مصلحش صمغ عربی و قدر شربتش از یک دانگ تا نیم درهم است. (تحفۀ حکیم مؤمن). در نسخۀ خطی اختیارات بدیعی آمده: اسیوش، گویند نمک صینی است و آن سنگی است سبک که زود ریزان شود و از نمک دریا بروی می بندد و آنرا زهره اسیوس خوانند و جالینوس گوید سنگی است سست و مانند سنگهای دیگر صلب نیست و سفیدرنگ بود و نوعی بزردی زند و چون نزدیک زبان برند، زبان را بگزد. منفعت وی آن است که چون به آرد باقلی بر نقرس ضماد کنند، نافع بود و جهت ورم سپرز با کلس و سرکه طلا کنند بغایت مفید بود و جهت ریش شش با عسل لعق کنند، سودمند بود و قوه زهر وی از حجر زیادت بود و نیکوترین چیزی بود از وی. چشم را قوت دهد و جلاء بخشد و سفیدی که در چشم بود بکلی زایل کند، چون در چشم کشند. حجر آسیوس. نمک چینی. (انجمن آرا). ثلج الصین. بارود در شرح ثلج چینی (که بارود باشد) ، در کتب مفردات می آید و آن زهرۀ اسیوس است
بیونانی نمک چینی را گویند که شوره باشد و باروت را از آن سازند و درهندوستان بدان آب سرد کنند. و بعضی گویند سنگی باشدبغایت سست و بزردی مایل و چون نزدیک زبان آورند زبان را بگزد و اگر آنرا با آرد باقلا بر نقرس ضماد کنندنافع باشد. (برهان قاطع). حکیم مؤمن آرد: آسیوس به الف ممدوده بلغت یونانی اسم نمک چینی است و آن نمکی است که بر روی سنگ سفید سبک و نوعی بر روی سنگ مایل بزردی از نم دریا بهم میرسد و آنرا آسیوس و نمک را زهرۀ اسیوس نامند و شبیه است به نوشادر و قوی تر از سنگ او است و بهترین سنگ، سریعالتفتیت است که رگهای زرد قلیل غایر داشته باشد. در سیم گرم و خشک و بالذع و معفن و جهت قروح کهنۀ یابسۀ عسرالاندمال و بردن گوشت زیاده و با عسل منقی زخمها و با موم روغن مانع انتشار قروح خبیثه و با آرد باقلی جهت نقرس و طلاء اوبا سرکه جهت سپرز و گرده، با صمغالبطم و زفت جهت تحلیل خنازیر و مغسول هر دو بدستور تغسیل اقلیمیا، ملطف و جالی بصر و جهت بردن بیاض و رفع آثار نافع و بالخاصیه زهرۀ اسیوس قاطع خون لهاه است و خوردن او با عسل جهت قرحۀ شش نافع و مورث سحج و مصلحش صمغ عربی و قدر شربتش از یک دانگ تا نیم درهم است. (تحفۀ حکیم مؤمن). در نسخۀ خطی اختیارات بدیعی آمده: اسیوش، گویند نمک صینی است و آن سنگی است سبک که زود ریزان شود و از نمک دریا بروی می بندد و آنرا زهره اسیوس خوانند و جالینوس گوید سنگی است سست و مانند سنگهای دیگر صلب نیست و سفیدرنگ بود و نوعی بزردی زند و چون نزدیک زبان برند، زبان را بگزد. منفعت وی آن است که چون به آرد باقلی بر نقرس ضماد کنند، نافع بود و جهت ورم سپرز با کلس و سرکه طلا کنند بغایت مفید بود و جهت ریش شش با عسل لعق کنند، سودمند بود و قوه زهر وی از حجر زیادت بود و نیکوترین چیزی بود از وی. چشم را قوت دهد و جلاء بخشد و سفیدی که در چشم بود بکلی زایل کند، چون در چشم کشند. حجر آسیوس. نمک چینی. (انجمن آرا). ثلج الصین. بارود در شرح ثلج چینی (که بارود باشد) ، در کتب مفردات می آید و آن زهرۀ اسیوس است
منگ - تسه یا ’منگ - تسو’ فیلسوف چینی که در نیمۀ اول قرن چهارم پیش از میلاد در تسه ئو ولایتی در شانتونگ متولد شد و در سال 314 ق. م درگذشت. او از پیروان تسه سه نوادۀ کنفوسیوس و مروج و ادامه دهنده افکار او بوده و چون مدتی را به مطالعه و تعمق در کتابهای مقدس گذراند مصمم شد نظرات خود را انتشار دهد ولی چندان مورد توجه شاهزادگان قرار نگرفت و او به زادگاهش بازگشت و در آنجا ’شین کینگ’ یا کتاب کتابها را مورد تجدید نظر قرار داد که در شمار آثار کلاسیک چین قرار گرفت. (از لاروس). رجوع به منچیوس شود
منگ - تسه یا ’منگ - تسو’ فیلسوف چینی که در نیمۀ اول قرن چهارم پیش از میلاد در تسه ئو ولایتی در شانتونگ متولد شد و در سال 314 ق. م درگذشت. او از پیروان تسه سه نوادۀ کنفوسیوس و مروج و ادامه دهنده افکار او بوده و چون مدتی را به مطالعه و تعمق در کتابهای مقدس گذراند مصمم شد نظرات خود را انتشار دهد ولی چندان مورد توجه شاهزادگان قرار نگرفت و او به زادگاهش بازگشت و در آنجا ’شین کینگ’ یا کتاب کتابها را مورد تجدید نظر قرار داد که در شمار آثار کلاسیک چین قرار گرفت. (از لاروس). رجوع به منچیوس شود
نام اصلی نمرود است، گویند نمرود را پسری بوده پدر را گرفت و اخته کرد تا دیگر او را فرزند بهم نرسد و خود پادشاه شد، (برهان) (آنندراج)، در جنات الخلود در فهرست ’ملوک النمارده’ ’سیروس’ آمده ’سوروس’ نام خانواده ای مشهور در روم قدیم بوده است که چند تن از آن خانواده به امپراطوری رسیدند، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
نام اصلی نمرود است، گویند نمرود را پسری بوده پدر را گرفت و اخته کرد تا دیگر او را فرزند بهم نرسد و خود پادشاه شد، (برهان) (آنندراج)، در جنات الخلود در فهرست ’ملوک النمارده’ ’سیروس’ آمده ’سوروس’ نام خانواده ای مشهور در روم قدیم بوده است که چند تن از آن خانواده به امپراطوری رسیدند، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
به لغت یونانی دوایی است که آن را شیطرج خوانند. گویند هرکه را دندان درد کند آن را برکف دست مخالف گیرد و بر شیب روی نهد درد ساکن گردد. (برهان) (آنندراج). رجوع به سرخنیوس و شیطرج شود
به لغت یونانی دوایی است که آن را شیطرج خوانند. گویند هرکه را دندان درد کند آن را برکف دست مخالف گیرد و بر شیب روی نهد درد ساکن گردد. (برهان) (آنندراج). رجوع به سرخنیوس و شیطرج شود
نام چند تن از شاهان سلوکی. سلوکوس اول. ملقب به نیکاتور (فاتح) سردار اسکندر مقدونی (و حدود 325، فوت 281 و 280 قبل از میلاد). مؤسس سلسلۀسلوکی در آسیا. رجوع به سلوکیان شود. در سال 313 قبل از میلاد از میان همه جانشینان اسکندر سلوکوس بیشتر از دیگران به افکار فاتح مقدونی آشنا بود و بنظر میرسید که برای شناختن و ادراک جهان ایرانی و اتحاد با آن ازهمکاران خود مستعدتر بوده است. وی از زمان تسخیر شوش بسمت فرمانده تشکیلات سواره نظام نجبای ایرانی منصوب شد و آنها را بواحدی متشابه شامل چند ده هزار جنگجودرآورده. اول با آپامه که از خانواده ای از نجبای ایرانی بود ازدواج کرد. وی سلسله ای تأسیس کرد که در آن خون ایرانی با خون مقدونی متساویاً ممزوج گردید. سلوکوس والی بابل شد و عاقبت شاهنشاهی هخامنشی را که مرکب از مصر و دنبالۀ سراشیب آن که از فلسطین و سوریۀ جنوبی تشکیل میشد و چندین بخش از سرزمین آسیای صغیر بود به ارث برد. خود او از متصرفات خویش چیزی بکسی تسلیم نکرد به استثنای چند قطعه که در سرحدهای شرقی مارفج و گدرزیا به چند راکوتپا پادشاه هند در عوض فیلهائی که وی میبایست بفرستد تا سلوکوس بتواند سرحدهای غربی کشور خود را حفظ کند داد. او برای پسرش سرزمینهای پهناور و دارای جمعیت بسیار که چنانکه حدس زده اند بالغ بر سی میلیون تن میشد باقی گذاشت، اما بمحض فوت وی تجزیه و تحلیل شاهنشاهی او شروع شد، و این عمل بتدریح تا انقراض سلسلۀ سلوکی ادامه یافت. سلوکوس دوم: ملقب به کالی نیکس (فاتح درخشان) (و حدود 265 قبل از میلاد جلوس 246، فوت 226 قبل از میلاد). سلوکوس سوم: ملقب به سوتر کرونس (منجی، نجات دهنده) (جلوس 226 قبل از میلاد). سلوکوس چهارم: ملقب به فیلوپاتر (پدر دوست، محب الاب) (پادشاه از 187- 175 قبل از میلاد). سلوکوس پنجم: ملقب به نیکاتور (فاتح) دوم (پادشاه در 125 قبل از میلاد). سلوکوس ششم: ملقب به اپیفانس (مشهور) (پادشاه از 96- 95 قبل از میلاد). (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به سلوکیان و ایران باستان شود
نام چند تن از شاهان سلوکی. سلوکوس اول. ملقب به نیکاتور (فاتح) سردار اسکندر مقدونی (و حدود 325، فوت 281 و 280 قبل از میلاد). مؤسس سلسلۀسلوکی در آسیا. رجوع به سلوکیان شود. در سال 313 قبل از میلاد از میان همه جانشینان اسکندر سلوکوس بیشتر از دیگران به افکار فاتح مقدونی آشنا بود و بنظر میرسید که برای شناختن و ادراک جهان ایرانی و اتحاد با آن ازهمکاران خود مستعدتر بوده است. وی از زمان تسخیر شوش بسمت فرمانده تشکیلات سواره نظام نجبای ایرانی منصوب شد و آنها را بواحدی متشابه شامل چند ده هزار جنگجودرآورده. اول با آپامه که از خانواده ای از نجبای ایرانی بود ازدواج کرد. وی سلسله ای تأسیس کرد که در آن خون ایرانی با خون مقدونی متساویاً ممزوج گردید. سلوکوس والی بابل شد و عاقبت شاهنشاهی هخامنشی را که مرکب از مصر و دنبالۀ سراشیب آن که از فلسطین و سوریۀ جنوبی تشکیل میشد و چندین بخش از سرزمین آسیای صغیر بود به ارث برد. خود او از متصرفات خویش چیزی بکسی تسلیم نکرد به استثنای چند قطعه که در سرحدهای شرقی مارفج و گدرزیا به چند راکوتپا پادشاه هند در عوض فیلهائی که وی میبایست بفرستد تا سلوکوس بتواند سرحدهای غربی کشور خود را حفظ کند داد. او برای پسرش سرزمینهای پهناور و دارای جمعیت بسیار که چنانکه حدس زده اند بالغ بر سی میلیون تن میشد باقی گذاشت، اما بمحض فوت وی تجزیه و تحلیل شاهنشاهی او شروع شد، و این عمل بتدریح تا انقراض سلسلۀ سلوکی ادامه یافت. سلوکوس دوم: ملقب به کالی نیکس (فاتح درخشان) (و حدود 265 قبل از میلاد جلوس 246، فوت 226 قبل از میلاد). سلوکوس سوم: ملقب به سوتر کرونس (منجی، نجات دهنده) (جلوس 226 قبل از میلاد). سلوکوس چهارم: ملقب به فیلوپاتر (پدر دوست، محب الاب) (پادشاه از 187- 175 قبل از میلاد). سلوکوس پنجم: ملقب به نیکاتور (فاتح) دوم (پادشاه در 125 قبل از میلاد). سلوکوس ششم: ملقب به اپیفانس (مشهور) (پادشاه از 96- 95 قبل از میلاد). (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به سلوکیان و ایران باستان شود
تاتیوس، از پادشاهان کورها (سابین) بنا بروایت افسانه، وی برای انتقام گرفتن از ’رومولس’ که زنان ملتش را ربوده بود، اسلحه بدست گرفت و بر اثر خیانت ’تارپیا’ بر کاپیتون (قلعۀ روم) مسلط شد ولی زنان، خود را میان پدران و شوهران خویش انداخته و از جنگ و خونریزی مانع شدند، این دو دسته مردم متحداً شهر را مالک شدند و ’تاتیوس’ (به لاتن تاسیوس) قدرت را با ’رومولس’ تقسیم کرد، تاتیوس پس از پنج سال بوسیلۀ ساکنان ’لاوینیوم’ بقتل رسید، رجوع به تاتیوس در همین لغت نامه و تاسیوس در کتاب تمدن قدیم فوستل دوکلانژ ترجمه نصراﷲ فلسفی ص 469 شود
تاتیوس، از پادشاهان کورها (سابین) بنا بروایت افسانه، وی برای انتقام گرفتن از ’رومولس’ که زنان ملتش را ربوده بود، اسلحه بدست گرفت و بر اثر خیانت ’تارپیا’ بر کاپیتون (قلعۀ روم) مسلط شد ولی زنان، خود را میان پدران و شوهران خویش انداخته و از جنگ و خونریزی مانع شدند، این دو دسته مردم متحداً شهر را مالک شدند و ’تاتیوس’ (به لاتن تاسیوس) قدرت را با ’رومولس’ تقسیم کرد، تاتیوس پس از پنج سال بوسیلۀ ساکنان ’لاوینیوم’ بقتل رسید، رجوع به تاتیوس در همین لغت نامه و تاسیوس در کتاب تمدن قدیم فوستل دوکلانژ ترجمه نصراﷲ فلسفی ص 469 شود
شاعر یونان قدیم در قرن هفتم قبل از میلاد در میتیلن بدنیا آمد. معاصر شاعرۀ معروف سافو بود. بسبب هجویات و هزلیات که سرود مورد غضب حکمران میتیلین قرار گرفت و تبعید شد و بعد تا مصر رفت و سرانجام بخشیده شد و به میهن خود برگشت و در همانجا درگذشت. از اشعارش جز چند فقره شعر چیزی در دست نیست. وزن شعری نیز ایجاد کرد که به وی منسوب است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 1 ص 335)
شاعر یونان قدیم در قرن هفتم قبل از میلاد در میتیلن بدنیا آمد. معاصر شاعرۀ معروف سافو بود. بسبب هجویات و هزلیات که سرود مورد غضب حکمران میتیلین قرار گرفت و تبعید شد و بعد تا مصر رفت و سرانجام بخشیده شد و به میهن خود برگشت و در همانجا درگذشت. از اشعارش جز چند فقره شعر چیزی در دست نیست. وزن شعری نیز ایجاد کرد که به وی منسوب است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 1 ص 335)
السه. بنابر تاریخ اساطیری یونان قدیم حکمران تیرینت در قرن چهاردهم قبل از میلاد بود. پسرش برسئوس و پدرش آمفیتریون نام داشت. هرکول یا هراکلس قهرمان معروف نوادۀ او بود. (از قاموس الاعلام ترکی ج 1 ص 334)
السه. بنابر تاریخ اساطیری یونان قدیم حکمران تیرینت در قرن چهاردهم قبل از میلاد بود. پسرش برسئوس و پدرش آمفیتریون نام داشت. هرکول یا هراکلس قهرمان معروف نوادۀ او بود. (از قاموس الاعلام ترکی ج 1 ص 334)
تزه از قهرمانان یونان قدیم است، او فرزند اژه و پادشاه آتن بود و شخصی است نیمه افسانه ای و نیمه تاریخی و بعضی از اعمال او با هیرکول مرتبط می گردد، او بوسیلۀ طنابی که دختر مینوس تهیه کرده بود و به راهنمائی همین دختر از پیچ و خم های کرت گذشت و مینوتور غول آدمخوار را بکشت، آنگاه این شاهزاده خانم را در جزیره ناکسوس گم کرد و بدنبال یک زندگی غیرعادی و پرماجرا درگذشت، رجوع به قاموس الاعلام ترکی و لاروس شود
تزه از قهرمانان یونان قدیم است، او فرزند اِژه و پادشاه آتن بود و شخصی است نیمه افسانه ای و نیمه تاریخی و بعضی از اعمال او با هیرکول مرتبط می گردد، او بوسیلۀ طنابی که دختر مینوس تهیه کرده بود و به راهنمائی همین دختر از پیچ و خم های کرت گذشت و مینوتور غول آدمخوار را بکشت، آنگاه این شاهزاده خانم را در جزیره ناکسوس گم کرد و بدنبال یک زندگی غیرعادی و پرماجرا درگذشت، رجوع به قاموس الاعلام ترکی و لاروس شود
ظاهراً طبیبی بوده است، و او را در عداد پزشکانی که در فاصله روزگاران بقراط و جالینوس زیسته اند نام برده اند، (از عیون الانباء فی طبقات الاطباء ج 1 ص 36)
ظاهراً طبیبی بوده است، و او را در عداد پزشکانی که در فاصله روزگاران بقراط و جالینوس زیسته اند نام برده اند، (از عیون الانباء فی طبقات الاطباء ج 1 ص 36)