جدول جو
جدول جو

معنی سلجم - جستجوی لغت در جدول جو

سلجم
شلغم، ریشۀ قهوه ای یا سفید رنگ گیاهی یکساله به همین نام که مصرف دارویی و خوراکی دارد، بوشاد، شلجم، شلم، لفت
تصویری از سلجم
تصویر سلجم
فرهنگ فارسی عمید
سلجم
(سَ جَ)
ریش سخت دراز و انبوه، چاه قدیم بسیار آب. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، دراز از اسب و مردم و پیکان یا عام است. (منتهی الارب) (آنندراج). تیر دراز ازپیکان ج، سلاجم. (مهذب الاسماء) ، سر دراز زنخ. (اقرب الموارد) (آنندراج) (منتهی الارب) ، شتر کلانسال سخت. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
سلجم
(سَ جَ)
معرب شلغم. (از غیاث اللغات) (مهذب الاسماء). شلغم. و آن مهیج باه مدر بول مقوی باصره نفاخ و دلیر هضم و مصلح آن زیره و شیرینی است. و ثلجم و شلجم غلط است
لغت نامه دهخدا
سلجم
پارسی تازی گشته شلغم از گیاهان، چاه کهنه پرآب، رستنگاه ریش به گونه های مختلف شلغم اطلاق میشود
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سلیم
تصویر سلیم
(پسرانه)
سالم، دارای قدرت داوری و تشخیص درست، نام چندتن از پادشاهان عثمانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سلام
تصویر سلام
واژه ای که در آغاز گفتگو به کار می رود،
در فقه سه جمله ای که با سلام آغاز می شود و از ارکان نماز است و نمازگزار در آخرین رکعت نماز بیان می کند، تحیت و درود، پاکی رهایی از عیب و آفت،
در امور نظامی احترام مرد نظامی به حالت خبردار و بالا بردن دست راست و قرار دادن نوک انگشت وسط رو به شقیقه، به شکلی که کف دست راست رو به جلو است
سلام کردن: درود گفتن به کسی، سلام علیک یا سلام علیکم گفتن، سلام زدن
سلام گفتن: درود گفتن به کسی، سلام علیک یا سلام علیکم گفتن، سلام زدن، سلام کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شلجم
تصویر شلجم
شلغم، ریشۀ قهوه ای یا سفید رنگ گیاهی یکساله به همین نام که مصرف دارویی و خوراکی دارد، بوشاد، سلجم، شلم، لفت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سلیم
تصویر سلیم
سالم، درست، بی عیب، برای مثال عقل سلیم، چو دزدان به هم باک دارند و بیم / رود در میان کاروانی سلیم (سعدی۱ - ۴۵)
بی آزار، آرام و مطیع، برای مثال در برابر چو گوسفند سلیم / در قفا همچو گرگ مردم خوار (سعدی - ۸۷)
ساده لوح، ساده دل، برای مثال ای سلیم آب ز سرچشمه ببند / که چو پر شد نتوان بستن جوی (سعدی - ۱۷۱)
سهل، آسان، برای مثال خواجه بر تو کرد خواری آن سلیم و سهل بود / خوار آن خواری که بر تو زاین سپس غوغا کند (منوچهری - ۲۶)
کنایه از مارگزیده، این معنی از جهت تفال به سلامت است، برای مثال نوز نبرداشته ست مار سر از خواب / نرگس، چون گشت چون سلیم مسهّد (منوچهری - ۲۲)
در علوم ادبی در علم عروض از بحور شعر بر وزن مستفعلن مفعولات مفعولات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلجم
تصویر بلجم
بلغم، ماده ای سفید و لزج که غالباً هنگام بیماری از داخل بدن و دستگاه گوارش مترشح و به خارج دفع می شود، خلط سینه و بینی، در طب قدیم از اخلاط چهارگانۀ بدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فلجم
تصویر فلجم
قفل، کلیدان، زنجیر پشت در، کلون، فانه، پانه، فهانه، تنبه، مدنگ، بسکله، فردر، کلند، فروند، برای مثال در به فلجم کرده بودم استوار / وز کلیدانه فروهشته مدنگ (علی قرط اندکانی - شاعران بی دیوان - ۳۲۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملجم
تصویر ملجم
لجام شده، کنایه از مطیع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شلجم
تصویر شلجم
پارسی تازی گشته شلغم شملغ از گیاهان شلغم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملجم
تصویر ملجم
لگام کرده شده، افسار زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علجم
تصویر علجم
دراز بالا، آبگیر پر آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلتم
تصویر سلتم
بلا، سختی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلقم
تصویر سلقم
شیر بیشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلیم
تصویر سلیم
درست و صاحب سلامت، بی عیب
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سلاجم، مردان شتران نیزه های دراز مرد، شتر، نیزه دراز، شتر کلانسال
فرهنگ لغت هوشیار
رامبخش از نام های خداوند، آرامش، آشتی سازش، درود گردن نهادن، درود گفتن تهیت گفتن، بی عیب بودن، گردن نهادگی، درود گویی تهیت، بی عیبی تندرستی سلامت، درود، مراسمی که در عید ها در پیشگاه شاه یا رئیس مملکت برقرار شود و طبقات مختلف کشوری و لشگری و نمایندگان دول خارجه وی را تهیت گویند، احترام نظامی که هر فرد سپاهی نسبت به مافوق خود انجام دهد و آن معمولا عبارت است از خبر دار بودن و بالا بردن دست راست و قرار دادن نوک پنجه دست مزبور نزدیک شقیقه، ذکریست که نماز گذار در آخرین رکعت نماز گوید و نماز جز بدان تمام نشود و آن را دو صیغه است: السلام علینا و علی عبادالله الصالحین السلام علیکم و رحمه الله و برکاته. نماز گزار هر یک از این دو سلام را بدهد دیگری مستحب شود. یعنی سلامت و بی گزند باشید، تهنیت گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلجم
تصویر خلجم
تناور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلجم
تصویر بلجم
بلغم که یکی از اخلاط اربعه قدماست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملجم
تصویر ملجم
((مُ لْ جَ))
لجام زده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملجم
تصویر ملجم
((مُ جِ))
لجام کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سلام
تصویر سلام
((سَ))
درود گفتن، بی گزند شدن، گردن نهادن، علیک درود بر تو باد، علیکم درود بر شما
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سلیم
تصویر سلیم
((سَ))
سالم، بی عیب
سلیم النفس: نیک سرشت، پاک نهاد (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سلام
تصویر سلام
درود، نیک روز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ملجم
تصویر ملجم
لگام گیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سلام
تصویر سلام
Greeting, Salutation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سلام
تصویر سلام
приветствие , приветствие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سلام
تصویر سلام
Gruß, (DE) Gruß
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سلام
تصویر سلام
привітання , вітання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سلام
تصویر سلام
powitanie, (PL) powitanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سلام
تصویر سلام
问候 , 问候
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سلام
تصویر سلام
saudação, (PT) saudação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سلام
تصویر سلام
saluto, (IT) saluto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی