واژه ای که در آغاز گفتگو به کار می رود، در فقه سه جمله ای که با سلام آغاز می شود و از ارکان نماز است و نمازگزار در آخرین رکعت نماز بیان می کند، تحیت و درود، پاکی رهایی از عیب و آفت، در امور نظامی احترام مرد نظامی به حالت خبردار و بالا بردن دست راست و قرار دادن نوک انگشت وسط رو به شقیقه، به شکلی که کف دست راست رو به جلو است سلام کردن: درود گفتن به کسی، سلام علیک یا سلام علیکم گفتن، سلام زدن سلام گفتن: درود گفتن به کسی، سلام علیک یا سلام علیکم گفتن، سلام زدن، سلام کردن
واژه ای که در آغاز گفتگو به کار می رود، در فقه سه جمله ای که با سلام آغاز می شود و از ارکان نماز است و نمازگزار در آخرین رکعت نماز بیان می کند، تحیت و درود، پاکی رهایی از عیب و آفت، در امور نظامی احترام مرد نظامی به حالت خبردار و بالا بردن دست راست و قرار دادن نوک انگشت وسط رو به شقیقه، به شکلی که کف دست راست رو به جلو است سلام کردن: درود گفتن به کسی، سلام علیک یا سلام علیکم گفتن، سلام زدن سلام گفتن: درود گفتن به کسی، سلام علیک یا سلام علیکم گفتن، سلام زدن، سلام کردن
سالم، درست، بی عیب، برای مثال عقل سلیم، چو دزدان به هم باک دارند و بیم / رود در میان کاروانی سلیم (سعدی۱ - ۴۵) بی آزار، آرام و مطیع، برای مثال در برابر چو گوسفند سلیم / در قفا همچو گرگ مردم خوار (سعدی - ۸۷) ساده لوح، ساده دل، برای مثال ای سلیم آب ز سرچشمه ببند / که چو پر شد نتوان بستن جوی (سعدی - ۱۷۱) سهل، آسان، برای مثال خواجه بر تو کرد خواری آن سلیم و سهل بود / خوار آن خواری که بر تو زاین سپس غوغا کند (منوچهری - ۲۶) کنایه از مارگزیده، این معنی از جهت تفال به سلامت است، برای مثال نوز نبرداشته ست مار سر از خواب / نرگس، چون گشت چون سلیم مسهّد (منوچهری - ۲۲) در علوم ادبی در علم عروض از بحور شعر بر وزن مستفعلن مفعولات مفعولات
سالم، درست، بی عیب، برای مِثال عقل سلیم، چو دزدان به هم باک دارند و بیم / رود در میان کاروانی سلیم (سعدی۱ - ۴۵) بی آزار، آرام و مطیع، برای مِثال در برابر چو گوسفند سلیم / در قفا همچو گرگ مردم خوار (سعدی - ۸۷) ساده لوح، ساده دل، برای مِثال ای سلیم آب ز سرچشمه ببند / که چو پر شد نتوان بستن جوی (سعدی - ۱۷۱) سهل، آسان، برای مِثال خواجه بر تو کرد خواری آن سلیم و سهل بود / خوار آن خواری که بر تو زاین سپس غوغا کند (منوچهری - ۲۶) کنایه از مارگزیده، این معنی از جهت تفال به سلامت است، برای مِثال نوز نبرداشته ست مار سر از خواب / نرگس، چون گشت چون سلیم مُسَهَّد (منوچهری - ۲۲) در علوم ادبی در علم عروض از بحور شعر بر وزن مستفعِلُن مفعولاتُ مفعولات
بلغم، ماده ای سفید و لزج که غالباً هنگام بیماری از داخل بدن و دستگاه گوارش مترشح و به خارج دفع می شود، خلط سینه و بینی، در طب قدیم از اخلاط چهارگانۀ بدن
بلغم، ماده ای سفید و لزج که غالباً هنگام بیماری از داخل بدن و دستگاه گوارش مترشح و به خارج دفع می شود، خلط سینه و بینی، در طب قدیم از اخلاط چهارگانۀ بدن
رامبخش از نام های خداوند، آرامش، آشتی سازش، درود گردن نهادن، درود گفتن تهیت گفتن، بی عیب بودن، گردن نهادگی، درود گویی تهیت، بی عیبی تندرستی سلامت، درود، مراسمی که در عید ها در پیشگاه شاه یا رئیس مملکت برقرار شود و طبقات مختلف کشوری و لشگری و نمایندگان دول خارجه وی را تهیت گویند، احترام نظامی که هر فرد سپاهی نسبت به مافوق خود انجام دهد و آن معمولا عبارت است از خبر دار بودن و بالا بردن دست راست و قرار دادن نوک پنجه دست مزبور نزدیک شقیقه، ذکریست که نماز گذار در آخرین رکعت نماز گوید و نماز جز بدان تمام نشود و آن را دو صیغه است: السلام علینا و علی عبادالله الصالحین السلام علیکم و رحمه الله و برکاته. نماز گزار هر یک از این دو سلام را بدهد دیگری مستحب شود. یعنی سلامت و بی گزند باشید، تهنیت گفتن
رامبخش از نام های خداوند، آرامش، آشتی سازش، درود گردن نهادن، درود گفتن تهیت گفتن، بی عیب بودن، گردن نهادگی، درود گویی تهیت، بی عیبی تندرستی سلامت، درود، مراسمی که در عید ها در پیشگاه شاه یا رئیس مملکت برقرار شود و طبقات مختلف کشوری و لشگری و نمایندگان دول خارجه وی را تهیت گویند، احترام نظامی که هر فرد سپاهی نسبت به مافوق خود انجام دهد و آن معمولا عبارت است از خبر دار بودن و بالا بردن دست راست و قرار دادن نوک پنجه دست مزبور نزدیک شقیقه، ذکریست که نماز گذار در آخرین رکعت نماز گوید و نماز جز بدان تمام نشود و آن را دو صیغه است: السلام علینا و علی عبادالله الصالحین السلام علیکم و رحمه الله و برکاته. نماز گزار هر یک از این دو سلام را بدهد دیگری مستحب شود. یعنی سلامت و بی گزند باشید، تهنیت گفتن