- سلامت
- تندرست، شاداب
معنی سلامت - جستجوی لغت در جدول جو
- سلامت
- درستی تندرستی، بهبودی، بی آکی، رهایی، رستگاری بی گزند شدن بی عیب شدن، رهایی یافتن نجات یافتن، امنیت، عافیت تندرستی، نجات رستگاری، خلاص از بیماری شفا، آرامش صلح، سالم تندرست: پدرم سلامت است. یا سلامت نفس. نیک نفسی خیر اندیشی. یا بسلامت. به هنگام خداحافظی گویند بسلامت برو. یا به سلامت بودن، سالم بودن، یا بسلامت ماندن، در امان بودن مصون ماندن، یا سرت بسلامت. بتو تسلیت میگویم. بی گزند شدن و بی عیب گشتن
- سلامت ((سَ مَ))
- بی عیب شدن، رهایی یافتن، امنیت، تندرستی، نجات، رستگاری، خالص از بیماری، شفا
- سلامت
- تندرستی. در فارسی یای مصدری اضافه می کنند و سلامتی می گویند که فصیح نیست، پاکی و رهایی از عیب و آفت، بی عیبی، بی گزند شدن، از عیب و آفت رهایی یافتن، مقابل ملامت، در تصوف حفظ و رعایت رسوم
- سلامت
- Soundness
- سلامت
- прочность
- سلامت
- Solidität
- سلامت
- міцність
- سلامت
- solidność
- سلامت
- solidez
- سلامت
- solidità
- سلامت
- solidez
- سلامت
- solidité
- سلامت
- degelijkheid
- سلامت
- सुदृढ़ता
- سلامت
- keteguhan
- سلامت
- سلامةٌ
- سلامت
- בְּרִיאוּת
- سلامت
- sağlamlık
- سلامت
- usalama
- سلامت
- ความมั่นคง
- سلامت
- স্থিতিশীলতা
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تندرستی، بهزیستی
Health, Healthiness, Wellness
здоровье , благополучие
Gesundheit, Wohlbefinden
здоров'я , добробут
zdrowie
saúde, saudabilidade, bem-estar
salute, benessere