زن دراززبان. (منتهی الارب) (زمخشری) (دهار). زن هرزه چانه و زبان دراز. (آنندراج). چیره بر شوی. (یادداشت مؤلف). زن غوغایی و فتنه انگیز و زبان دراز و چغاز. (ناظم الاطباء) : این شوی کش سلیطه هر روزی بنگر که چگونه روی بنگارد. ناصرخسرو. - امثال: از سه چیز باید حذرکرد: دیوار شکسته، زن سلیطه، سگ گیرنده. زن سلیطه سگ بی قلاده است. زن سلیطه شوهر مرد است
زن دراززبان. (منتهی الارب) (زمخشری) (دهار). زن هرزه چانه و زبان دراز. (آنندراج). چیره بر شوی. (یادداشت مؤلف). زن غوغایی و فتنه انگیز و زبان دراز و چغاز. (ناظم الاطباء) : این شوی کش سلیطه هر روزی بنگر که چگونه روی بنگارد. ناصرخسرو. - امثال: از سه چیز باید حذرکرد: دیوار شکسته، زن سلیطه، سگ گیرنده. زن سلیطه سگ بی قلاده است. زن سلیطه شوهر مرد است
پاره ای که از چیزی بیفتد، پارۀ ابر. (غیاث) (آنندراج) : تا بپوشاند جهان را نقطه ای مهر گردد منکسف از سقطه ای. مولوی. ، چیزی که ساقط شود. (آنندراج) (غیاث)
پاره ای که از چیزی بیفتد، پارۀ ابر. (غیاث) (آنندراج) : تا بپوشاند جهان را نقطه ای مهر گردد منکسف از سقطه ای. مولوی. ، چیزی که ساقط شود. (آنندراج) (غیاث)
دهی از دهستان زمج بخش ششتمد شهرستان سبزوار، دارای 271 تن سکنه و آب آن از رودخانه است. محصول آن غلات، پنبه، میوه جات و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان زمج بخش ششتمد شهرستان سبزوار، دارای 271 تن سکنه و آب آن از رودخانه است. محصول آن غلات، پنبه، میوه جات و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
خوار. (منتهی الارب). مرد خوار. (مهذب الاسماء) ، ناکس و فرومایه خواه زن و خواه مرد، بئر لقیطه، چاه کهنۀ عادی که ناگاه برافتد. لقیط، بنواللقیطه، گروهی است از عرب. (منتهی الارب)
خوار. (منتهی الارب). مرد خوار. (مهذب الاسماء) ، ناکس و فرومایه خواه زن و خواه مرد، بئر لقیطه، چاه کهنۀ عادی که ناگاه برافتد. لقیط، بنواللقیطه، گروهی است از عرب. (منتهی الارب)
صفۀ پوشیده. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، پوشش بر در سرای. پوشش در. پوشش میان دو دیوار. (زمخشری). دالان بیرونی. (دهار) ، چوبهایی که بدان استخوان شکسته را بندند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) ، تختۀ کشتی سنگ پهن. (دهار) (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). تختۀ کشتی. (مهذب الاسماء) ، هر چوب یا سنگ پهنا که بدان خانه را توان پوشید. (منتهی الارب) ، استخوان پهلوی شتر، پاره ای از استخوان سر شتر و مانند آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، خوان نان پختن. (مهذب الاسماء) ، در آنندراج و غیاث آمده است که به فتح اول و کسر قاف صحیح است و عوام که به جای اشکوفه گویند خطاست چنانکه سخن دروغ را گویند فلانی شکوفه بسته است و حقیقتش این است که سقیفه ایوانی بود پنهان که عرب برای مشوره های باطل در آنجا جمع میشدند. (غیاث) (آنندراج). - سقیفۀ بنی ساعده، محلی که برخی از مسلمانان پس از رحلت رسول در آنجا گرد آمده و ابوبکر را به خلافت برداشتند. (ازآنندراج) (از منتهی الارب)
صفۀ پوشیده. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، پوشش بر در سرای. پوشش در. پوشش میان دو دیوار. (زمخشری). دالان بیرونی. (دهار) ، چوبهایی که بدان استخوان شکسته را بندند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) ، تختۀ کشتی سنگ پهن. (دهار) (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). تختۀ کشتی. (مهذب الاسماء) ، هر چوب یا سنگ پهنا که بدان خانه را توان پوشید. (منتهی الارب) ، استخوان پهلوی شتر، پاره ای از استخوان سر شتر و مانند آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، خوان نان پختن. (مهذب الاسماء) ، در آنندراج و غیاث آمده است که به فتح اول و کسر قاف صحیح است و عوام که به جای اشکوفه گویند خطاست چنانکه سخن دروغ را گویند فلانی شکوفه بسته است و حقیقتش این است که سقیفه ایوانی بود پنهان که عرب برای مشوره های باطل در آنجا جمع میشدند. (غیاث) (آنندراج). - سقیفۀ بنی ساعده، محلی که برخی از مسلمانان پس از رحلت رسول در آنجا گرد آمده و ابوبکر را به خلافت برداشتند. (ازآنندراج) (از منتهی الارب)