جدول جو
جدول جو

معنی سقن - جستجوی لغت در جدول جو

سقن
(سَ قَ)
دوشاب آتش ندیدۀ خرما را گویند و آن را سیلان هم میگویند و به عربی دبس خوانند. (برهان) (آنندراج). رجوع به فهرست مخزن الادویه و الفاظ الادویه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سمن
تصویر سمن
(دخترانه)
یاسمن، رازقی، یاسمن
فرهنگ نامهای ایرانی
نوعی از هلیله اما آن میوه ندارد. (دزی ج 1 ص 664)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سقب
تصویر سقب
کره شتر نر، ستون تاژ ستون چادر، شاخه دراز نزدیکی نزدیک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقف
تصویر سقف
آسمان، عرش، پوشش روی خانه
فرهنگ لغت هوشیار
زدن با دست، رو با رو سخن گفتن، روی خوراک را خوردن، رنگ پرید گی از ترس، بانگ کردن خروس جای بخش، خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقط
تصویر سقط
غلط و خطا، سهو در حساب و نوشتن کشته، افتاده، بی فایده
فرهنگ لغت هوشیار
واژه پارسی است سغز ازدویی (صمغ) که از پسته خود روی یا بنه به دست آورند و گلوله ای از آن را بخایند و بجوند وینجی (گویش گیلکی) غندرون (گویش اسپهانی)، نام شهری است در کردستان سکز صمغی که از گونه های مختلف پسته وحشی یا ساقه درخت بنه به دست آورند و از آن اسانسی حاصل گردد صمغ درخت. یا سقز تلخ. سقز طبیعی که از درخت بنه خارج میشود و با شن و برگ و خاشاک پای درخت مخلوط است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقر
تصویر سقر
دوزخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سغن
تصویر سغن
خوراک بد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقا
تصویر سقا
آنکه شغل او آب دادن یا آب فروختن به تشنگان است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقم
تصویر سقم
بیماری، بیمار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سعن
تصویر سعن
مشک بزرگ، پیه چربی، می ناب دول چرمینه، سایبان بام سایه پوش بام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکن
تصویر سکن
ساکن شدن
فرهنگ لغت هوشیار
زبره پوست، سوهان، تیشه، تراشا، وزش، خاکرفت با باد، جمع سفینه، کشتی ها پوست کندن، تراشیدن پوست درشت از ماهی یا نهنگ و غیره که بر قبضه شمشیر وصل کنند تا خوب گرفته شود، دسته شمشیر، غلاف، سوهان آهنی و سنگی که بدان تراشند و تابان کنند، تیشه چوب تراشی، جمع سفینه کشتیها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمن
تصویر سمن
فربهی، چاقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنق
تصویر سنق
پر خورده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقل
تصویر سقل
تهیگاه زدودن لاغر سرین مرد
فرهنگ لغت هوشیار
پرده داری دربانی در خدایخانه یابتخانه، فرو هشتن جامه را پرده پرده بارگیر پرده کجاوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقی
تصویر سقی
آب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخن
تصویر سخن
کلام، گفتار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجن
تصویر سجن
زندان
فرهنگ لغت هوشیار
پسوندیست که به آخر ریشه دستوری پیوندد و مصدر سازد: گری ستن گس ستن پیو ستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سحن
تصویر سحن
پرداخت چوب، شکستن سنگ، گروه انبوه، پناه پناهجای سر پناه پناهگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقن
تصویر حقن
حقنه کردن، اماله کردن
فرهنگ لغت هوشیار
عادت، روش، عرض لشکر و از سپاه بازدید کردن و بمعنی نظیر و مانند هم میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبن
تصویر سبن
روپوشه روپوشه نازک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذقن
تصویر ذقن
زدن بر گردن کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دقن
تصویر دقن
باز داشتن، بی بهره کردن، مشت زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنن
تصویر سنن
جمع سنت، راه و روش، طرز و طور و طریقت و سبیل، راه روشن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقنس
تصویر سقنس
نوعی خزنده از تیره سوسماران، رنگ پوست آن در قسمت پشت غالباً صورتی و گاهی زرد با نوارهای تیره است، پوست شکمش سفید می باشد. قد سقنقور حداکثر ممکن است تا 25 سانتیمتر برسد، اسقنقور، ریگ ماهی، سقنقر، نهنگ دشتی، ورل ماهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سان
تصویر سان
طور، حالت، شبیه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سخن
تصویر سخن
خطاب، حرف، کلام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سقط
تصویر سقط
بنیم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سقف
تصویر سقف
آسمانه
فرهنگ واژه فارسی سره